خبرگزاری میراث فرهنگی – میراث فرهنگی - عمارت مسعودیه به عنوان تجربهای نافرجام در پروژههای حفاظت میراث فرهنگی کشور، ضرورت تدقیق و تحلیل مدیریت حفاظت میراث فرهنگی را تشدید می سازد. اگر از ابتدای انقلاب تا به حال تمامی پروژههای حفاظت از میراث فرهنگی به ویژه بناهای تاریخی که به هر دلیل، کاربری گذشته ی خود را از دست داده اند بررسی شوند، تنها چند مورد در امر حفاظت به معنای گسترده موفق بوده اند. یکی از دلایل ناکامی مدیریت حفاظت آثار تاریخی در ایران، ریشه در فهم و بینش “حفاظت” دارد. بدان معنا که حفاظت به معنای حفظ کالبد فیزیکی (صیانت از آنچه دیده می شود) به صورت یک معرفت شناسی تک بعدی در سیاست ها و مدیریت میراث فرهنگی رسوخ کرده و وجوه دیگری چون رابطه ی هستی امروز آثار میراث فرهنگی با جامعه مغفول مانده اند.
تخصص “مرمت” و یا “حفاظت و مرمت” رشته ای کاملا تعریف شده است ولی حفاظت به معنای گسترده شامل بسیاری از حرفهها و رشتههای گوناگون مانند ارتباطات، جهانگردی، جامعه شناسی، موزه شناسی، حقوق و سیاست، برنامه ریزی و حسابداری و … است. بنابراین مدیریت حفاظت می باید در یک انتظام بین رشته ای انجام شود. مسئله ی دیگر مفهوم حفاظت در نسبت زمان است. به صورت کلی حفاظت یک رویکرد همیشگی است. بدین معنا که نمی توان فرایند حفاظت از یک بنا و یا آثار موزه ای را در یک بازه ی زمانی مشخص تعریف کرد، بلکه اقدامات حفاظتی رویکردی دایمی دارند و به فراخور وضعیت اثر میراثی و متغیرهای مرتبط در هستی آن الویت بندی می شوند. در امکان سنجی و ارزیابی اثر میراثی ممکن است اقدامات حفاظتی مانند حفظ و مرمت کالبد فیزیکی، طرح ریزی برای بهره برداری، تدوین سند مدیریت بحران، طرح حفاظت پیشگیرانه و … در بازههای زمانی متفاوت تعریف شوند ولی همه در یک انسجام و پروژه با عنوان سند راهبردی حفاظت و یا برنامه ریزی حفاظت جای می گیرند. از سویی دیگر، ماهیت اقدامات حفاظتی ریشه در برانگیختن توجه جامعه دارد. به دیگر سخن، زمانی می توان گفت یک پروژه حفاظتی موفق است که اثر حفاظت شده مورد توجه جامعه قرار گرفته و گفتگو یا ارتباطی میان اثر میراثی و جامعه خلق شده باشد. بنابراین طرحریزی برای احیا و بهره برداری اثر میراثی، بخشی از پروژه حفاظت است نه مرحله ی بعد از آن. پر بی راه نیست اگر بگوییم چنین رویکردی در مواجهه با آثار تاریخی در ایران نهادینه شده است و صرفا پروژه ی حفاظت در سطح حفظ کالبد فیزیکی و مرمت تعریف و انجام می شود. دلیل این نگرش ریشه در مولفههای مرتبط با چیستی و جایگاه حفاظت میراث فرهنگی در کشور دارد که مهمترین آنها بدین شرح می باشند.
تعریف حفاظت در خط مشی اولیه و سیاست تاسیس سازمان میراث فرهنگی
اگر پیشینه ی سازمان میراث فرهنگی را از ابتدا بررسی کنیم در خواهیم یافت تاکید بر حفاظت به معنای حفظ ذات فیزیکی تا چه اندازه در ماهیت مواجهه با میراث فرهنگی وجود داشته است.
تاکید بر انتظام کالبد محور (شی محور) در سیستم آموزشی دانشگاهی و آکادمیک
در راه اندازی رشتههای دانشگاهی مرتبط با میراث فرهنگی، اندیشه ی حاکم به شناخت مقولات فنی و مهندسی مرتبط با ذات فیزیکی اثر معطوف شده است و در شرح درس ها رویکرد بین رشته ای، مفاهیم و جهت گیری در بهره برداری اثر میراثی به ندرت دیده می شود.
فقدان مفصلی ملموس برای ارتباط نظام مند در مدیریت میراث فرهنگی
بمنظور بازگرداندن یک اثر میراثی به جامعه حفظ کالبد اثر صرفا بخشی از فرایند مواجهه با اثر میراثی است و می باید امکان های تاثیرگذار دیگر مانند راهبردهای خودگردانی و زیرساخت های گردشگری در متن پروژه ی حفاظت دیده شوند.
شرایط جامعه و اولویت های مدیریت کلان در دهه ی شصت، هفتاد و هشتاد
به دلیل مشکلاتی مانند جنگ تحمیلی و جایگاه میراث فرهنگی در سیاست های کلان کشور، بخش حفاظت از کالبد به عنوان اولویتی برای حفظ نمودهای ملموس اثر میراثی اهمیت داشته است. در دورههای بعدی، اولویت توجه به میراث فرهنگی به مثابه ی یک سرمایه ملی ( با هدف کمک به اندیشه و حرکت جامعه به سمت کمال ) در سطح توجه به دیگر مسایل فرهنگی و یا حتی در مواقعی پایین تر بوده است.
فقدان منشور ملی حفاظت و عدم توجه به ارتباط میان جامعه و اثر میراثی
مبانی نظری و آیین نامههای مرتبط با میراث فرهنگی در ایران بر گرفته از تجارب کشورهای غربی است و نوع مواجهه با میراث فرهنگی از منظر نظری نیازمند بومی سازی است. از طرفی ضوابط و مقررات موجود نیز می باید در راستای شاخصهای بهرهبرداری و ارتباط میان جامعه و اثر میراثی بازنگری شوند.
ضعف در آموزش عمومی
تبیین بینشی مشترک در جامعه نسبت به میراث فرهنگی به عنوان یک پیش نیاز در اقدامت حفاظتی محسوب می شود. به بیانی دیگر جامعه یک سوی فرایند ارتباط با میراث فرهنگی است و می باید با برنامههای آموزشی خرد و کلان در سطح ملی، منطقه ای و محلی در جهت رفع بیگانگی جامعه با میراث فرهنگی گام برداشت. این امر چرخه ی ارتباط جامعه و میراث فرهنگی را شکل می دهد.
بی شک حفظ کالبد فیزیکی در مواجهه با اثر میراثی اهمیت بسزایی در بقا و هویت اثر دارد، ولی توجه صرف به ?ن سبب می شود ریسمان ارتباطی آن با جامعه گره نخورد و بعد از مرمت با خلع هویت و بودگی، مانند اصحاب کهف در محیط و زمانی دیگر از خواب بیدار شود .