آینده پژوه ی به
مثابه ی علم الانتظار
عقیل ملکیفر
شهریور ماه 1384
معهذا باز هم
میبینیم که زیباترین و کاملترین آرمان شهری که تاکنون به تصویر درآمده، متعلق به
بیوت وحی و خاندان مکرم نبوت است که از آن به “جامعه ی مهدوی” تعبیر میشود؛ یک
جامعهی کامل و فاخر قرآنی که به قول طلبه ها “همهی مقتضیات رشد در آن موجود، و همه
ی موانع رشد در آن مفقود است”.
همهی این سوابقی
که اشاره شد در شکلگیری دانش نوین آینده پژوهی مؤثر بوده اند. اما به هر حال یکی
از بهترین راهها برای پی بردن به فلسفهی وجودی و کارکردهای آینده پژوهی نوین این
است که آن را با علم گذشته پژوهی (تاریخ) مقایسه کنیم. اصلاً آینده پژوهی، استمرار
تاریخ است؛ با این تفاوت که“تاریخ نیامده” را مطالعه، و پیشاپیش مکتوب میکند.
آیندهپژوهی
معمولاً از سه زاویه به آینده نگاه میکند:
• اینکه
آینده میتواند چطور باشد؟
• اینکه
آینده بهتر است چطور باشد؟
• اینکه
آینده باید چطور باشد؟
میتواند، بحث
احتمالات است. بهتر است، بحث ترجیحات است، و باید از سنخ ارزشها و اراده هاست. تاریخ در حقیقت علم رمزگشایی از گذشته است؛ بنابراین آینده
پژوهی را باید علم رمزگشایی از آینده به شمار آورد. عمد
دارم که آینده پژوهی را “علم” مینامم. چون به معنای واقعی یک “علم” است که در قرن
بیستم پدید آمده است. و الان به عنوان یک رشته ی آکادمیک در دانشگاه های غرب، ژاپن
و چین تدریس میشود. آینده پژوهی سنتی(پیشگویی)، معطوف به پیشگویی سرنوشت اشخاص
بود؛ اما آینده پژوهی مدرن به دنبال “پیشبینی” آیندهی جامعه در زمینه های گوناگون
است.
تاریخ را با هدف
“عبرت آموزی” و به عنوان “منبع الهام” مطالعه میکنیم؛ چون گذشته قابل تغییر و
تبدّل نیست. اما آینده را به این دلیل مطالعه میکنیم که فاعلیت و عاملیت خود را در
برابر آن افزایش داده و بتوانیم آینده ی بهتری بسازیم. آینده یک “امکان” است و
برحسب اراده و تصمیمهای امروز میتواند به هر ترتیبی که بخواهیم ساخته شود. البته
واضح است که ما در شکل بخشیدن به آینده خود “فعال مایشاء” نیستیم؛ چون همواره
ارادهای بالاتر از ارادهی ما وجود دارد. بعضیها عقیده به جبر تاریخ دارند که
عقیدهی باطلی است؛ اما بهر حال در نظام الهی سنتهایی نهفته است که آزادی عمل ما را
در شکل بخشیدن به آینده محدود میکند. با این همه، قدرت بشر در طراحی آینده ی مطلوب
خود بینهایت است. این آموزهای است که باورهای شیعی بر آن صحه میگذارد.
بهعنوان یک
دانشجوی آیندهپژوهی، بر این باورم که آینده پژوهی چند کارکرد اصلی دارد. خواه
آینده پژوهی قدسی باشد و خواه آینده پژوهی عرفی.
نخست این که
باید تصویری روشن از آینده به ما بدهد. از فرجام و غایت ما در زمین، و یا در دنیای
بازپسین و روز حساب و کتاب. این تصویرها به تصمیم ها و عمل امروز ما جهت میدهد، و
تکلیف امروز ما را در برابر آینده مشخص میکند. کسی که رضوان الهی را می جوید یک
نوع تصمیم گیری، جهت گیری و عمل دارد؛ و کسی که این تصویر را نمیخواهد و یا به آن
باور ندارد، جهت دیگری میگیرد و تصمیمهای متفاوتی اتخاذ میکند. البته ما برای دستیابی
به تصویرهای شفاف از بهشت و دوزخ زحمت نکشیده ایم؛ که اینها از برکات بیوت وحی است
و به ما ارزانی شده است. مزدی هم از ما نخواسته اند الا “مودت ذیالقربی”. این
تصویرها به زندگی فردی و اجتماعی مؤمنان رنگ و بوی خاصی داده، و کیفیت آن را از
سایر زندگیها متمایز ساخته است.
آینده پژوهی
عرفی (آینده پژوهی به مثابه ی علم) به ما کمک میکند تا تصویرهایی از 10 ،20 ،50 و
حتی 100 سال آینده بسازیم و همین امروز بفهمیم که باید برای ساختن آیندهی مطلوب
خود چه کنیم؟ به کدام سمت و سوها برویم؟ چه گامهایی برداریم؟ در کجاها سرمایه گذاری
کنیم و الخ... مثال بارز آن چشمانداز بیست سالهی کشور است که به کلیه ی تصمیمها،
سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای امروز ما جهت و معنای خاصی میبخشد.
بنابراین، علم
آیندهپژوهی یک علم فعال و کاربردی است، نه وسیلهای برای تفاخر در دست روشنفکران.
یکی از آینده پژوهان به درستی میگوید “اگر قرار است انسان شایستهای باشیم، ناگریز
باید آینده پژوه شایستهای باشیم”. زیرا کسی که درک درستی از آینده
ندارد، “تکلیف ـ آگاه” نیست و نمیداند که باید چه گامی برای آیندگان بردارد. چنین آدمی ـ حتا اگر حسن نیت داشته باشد ـ تصمیمها و
اعمالش جاهلانه و مخاطره آمیز خواهد بود؛ شاید به ساختن آینده کمک کند و شاید هم
دقیقاً برضد آینده باشد.
ملاحظه
میفرمایید که آیندهپژوهی در حقیقت “علم مقصدشناسی و جهت یابی” است؛ کجا باید
برویم؛ چطور باید برویم، و چه مسیر یا مسیرهایی را برگزینیم تا به مقصد مطلوب خود
برسیم؟ جامعه شناسان آن را ابزار “هدایت اجتماعی” میدانند. چرا که به کمک این دانش
میتوان جامعه را به سمت و سوهای مطلوب هدایت کرد (البته عکس آن هم وجود دارد!
تصویرهای غلط، نارسا و یا گمراهکننده از آینده میتواند جامعه را به عقب ببرد.
بسیاری از تصویرهایی که آمریکاییها از آینده ارائه میدهند، تصویرهای گمراه کننده اند(.
حالا این سؤال
مطرح میشود که چرا علم آینده پژوهی در قرون گذشته به این شکل توسعه نیافته بود؟
دلیل آن واضح است. تا اوایل قری بیستم که هنوز کورهی انقلاب صنعتی و مسابقه ی
تکنولوژی بهاندازهی کافی داغ نشده بود، اوضاع دنیا در طول چهار یا پنج نسل و بلکه
بیشتر تغییر چندانی نمیکرد. نوه ها میتوانستند کموبیش همان دنیایی را تجربه کنند
که پدربزرگها تجربه کرده بودند. تقریباً همه چیز ایستا بود. بنابراین، گذشته و
آینده در یک امتداد و شبیه به هم بودند. بنابراین میشد از تجربه های گذشته برای
زندگی بهینه در آینده نیز استفاده نمود. لذا باور داشتند که “گذشته چراغ راه آینده
است”. اما پیشرفتهای سرسام آور علم و تکنولوژی و کاربست اجتماعی آنها قضیه را به
کلی تغییر داد. حالا در ظرف یک نسل، دنیا چنان تغییر میکند که شما حتی تصورش را
نمیکنید. آدمهای چهل پنجاه سالهی فعلی چه
شباهتی بین امروز و گذشته میبینند. شیوهی زندگی که هیچ، حتی جغرافیای جهان نسبت به
چهار دههی گذشته به کلی متفاوت شده است. در چنین وضعیت پویایی، دیگر آموخته ها و
تجارب گذشته کمک چندانی به ساختن آینده نمیکنند. حالا باید بگوییم که “آینده چراغ
راه آینده است”.
پیشرفتهای شگرف
علم تکنولوژی، عامل “انفصال” بین گذشته و آینده شده است؛ نمونه ی بارز آن شکلگیری حاکمیت
اسلامی در جامعهی خودمان است که یک انفصال و انقطاع کلی با گذشته بود. هیچ جامعه شناس
یا سیاستمداری در سال 1350 پیشبینی نمیکرد که حکومت ایران در سال 1357( یعنی فقط
هفت سال بعد!) یک حاکمیت اسلامی به شکل امروزین باشد. احتمال ظهور یک نظام جمهوری
لیبرال به شکل غربی آن وجود داشت؛ حتی ظهور یک نظام سلطنتی دمکراتیزه. ولی احتمال
ظهور جمهوری اسلامی نبود. مثال بارز دیگر، فروپاشی بلوک شرق در سالهای اولیهی دههی
1990م است که جغرافیای سیاسی، اقتصادی و نظامی دنیا را به کلی تغییر داد. چه کسی
این رویداد را جداً پیشبینی میکرد؟
وقتی عاملی وجود
داشته باشد که بین گذشته و آینده، ایجاد انفصال کند، بهصورتی که آینده را نتوان بر
پایهی تجربه های گذشته پیشبینی کرد، نیاز به آینده پژوهی پدید میآید. تمدن صنعتی
غرب، خیلی زودتر از ما طعم شلاقهای تغییر و انفصال را چشید؛ و به همین دلیل خیلی
پیش از ما به فکر ابداع علم آیندهپژوه ی افتاد. آیندهای
که هم اکنون بهسوی ما میآید، یا ما به سوی آن حرکت میکنیم، آیندهای غریب است. هیچ
سنخیت و شباهتی با امروز و دیروز ندارد. اگر همین امروز و به مدد علم آیندهپژوهی
نتوانیم چنین آیندهای را پیشبینی کنیم، در برهوت آینده گم و گور خواهیم شد؛ و
آینده ما را خواهد بلعید. کدام آینده؟ همان آیندهای که دیگران در حال طراحی و
پیریزی آن هستند!
همچنین باید
اشاره کنم که آیندهپژوهی سرشتی اخلاقی دارد و عمیقاً مسئولیت آور است. مسئولیت
سنگینی که از طریق معرفت آینده پژوهی بر دوش ما گذاشته میشود، اندیشیدن به سرنوشت
آیندگان است. ما نمیتوانیم نسبت به نیازها و مسایل احتمالی نسلهای آینده بیتفاوت
باشیم. به قول معروف: “ما امروز را از گذشتگان به ارث نبردهایم، بلکه آن را برای
ساختن آینده از آیندگان به وام گرفتهایم”. امروز وقتی حقیقتاً باارزش خواهد بود که
در آن چیزی برای بهروزی نسلهای آینده بکاریم. نسل امروز حق ندارد خودش را به کوچه ی
علی چپ بزند؛ همهی منابع را یکباره مصرف کند، و فقط خرابیها را برای نسل آینده به
یادگار بگذارد. همین قضیهی فناوری هستهای را در نظر بگیرید. بدون تعارف، جمهوری
اسلامی نباید به هیچ قیمتی در این قضیه کوتاه بیاید؛ چرا که عزت و شادابی و اقتدار
نسلهای آیندهی ما بهوجود این دانش و امثال آن بستگی دارد.
و سخن آخرم این
است که آینده پژوهی “علم الانتظار” است. انتظار اگر منفی نباشد، فی نفسه سازنده
است و به اصطلاح “کشش خلاق” برای تلاش و تعالی ایجاد میکند. بیوت وحی، “انتظار
قدسی” را به ما ارزانی داشته اند؛ یک انتظارِ حداکثری فراگیر و والا که تکلیف
آینده ی غایی بشریت را روشن میکند. انتظاری که ما را به هوشیاری بیشتر، و عاملیت و
فاعلیت بیشتر برای ساختن جهانی عاری از نابرابری و ستم وا میدارد. اما آینده پژوهی
مدرن هم “انتظار عرفی” را به ما ارزانی
میدارد که ارزش خاص خودش را دارد. آن یکی، انتظار خداساخته و حداکثری و این یکی
انتظار بشرساخته و حداقلی است. جوامع و ملتهایی که انتظار قدسی را نمیشناسند، فقط
باید به انتظار عرفی بسنده کنند. چشم اینها فقط باید به دهان و قلم آینده پژوهانشان
باشد. اما ما میتوانیم از برکات هر دو نوع انتظار ـ در طول هم ـ بهره ببریم. یعنی
انتظارهای عرفی را طوری تعریف کنیم که همواره در راستای انتظار قدسی و ظهور جامعه ی
مهدوی باشد. در این صورت حال و هوای آینده پژوهی عرفی ما به کلی متفاوت با آینده پژوهی
غربیها خواهد بود. اطمینان دارم که اگر به این ترتیب همت میکردیم و تصویرهایی از
آینده میساختیم، خریداران زیادی در دنیا میداشت؛ چون تکرار مکررات نبود. دریغ که
هنوز آینده پژوهی در کشور ما بسیار جوان و تازه پاست، و با روند فعلی سالها طول
خواهد کشید تا بتوانیم آینده پژوهان ایرانی و شیعی نهاد را تربیت کنیم.
خوشحالیم و به
خود میبالیم که مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی در این راه پیشقدم شده، و
نخستین مرکز آیندهپژوهی را در کشور تأسیس کرده است. البته وظیفهی محوری مرکز این
است که آینده پژوهی را در خدمت اقتدار دفاعی کشور بهکار گیرد؛ اما هر گامی که در
این مسیر برداشته شود، خیر آن به سایر بخشهای کشور هم خواهد رسید. آنچه به خصوص
اهمیت دارد این است که ریاست محترم مؤسسه با سعهی صدر فراوانی به وظایف مرکز نگاه
میکنند. به اعتقاد ایشان، این مرکز معظّم باید آینده پژوهی را در خدمت “امر کلی”
یعنی تعالیِ همهجانبه کشور قرار دهد که تعالی بخش دفاعی نیز شامل آن خواهد بود.
قرآن کریم در
سورهی مبارکهی یس، آیهی 45 ،تأمل هوشمندانه پیرامون گذشته و آینده را موجب جلب
رحمات و برکات لایزال الهی میداند. مرکز آیندهپژوهی این موجبات را به یاری خدا
فراهم خواهد کرد. و السلام علیکم و رحمها... و برکاته.
#کاشی سنتی