مقاله ها
1403/03/31
نویسنده : محمد عجم

قبل از اینکه دریانوردان یونانی و مصری نام پرشیا و پلسیا را برای حوزه فلات ایران مرسوم سازند از این مـنطقه بیشـتر بـه ارنـا، آریانـا و ایران یاد می شده است. در سراسر آبهای ساحلی جنوب ایران سه قوم عمـده بـه ترتیب در شرق مکرانی ها وکرمانیا در مرکز پارسها و در غرب خوزیها ساکن بودند ولی پارسها از شـهرت بیشتری برخوردار بودند. وقتی دریانوردان یونانی در هزاره اول قبل از میلاد وارد سواحل خلیج فـارس شدند همه جا با کشتی ها و دریانوردانی روبرو شدند که خود را پارس می نامیدند، در نتیجه آنها نتـنها دریـای پـارس را پرسـیا خواندند بلکه نام پارس را به کل فلات ایران اطلاق کردند و بویژه از دوره کـوروش (سـیراس) و داریـوش ( دارا) که از قبیله هخامنش یکی از قبایل پارسی بودند و بدل یل وجود پارس گرد( یعنی شهرپارس یا پایتخت پارس که یونانی ها نیزآن را مترو پلیس می خواندند ) از این دوره نـام دیهـه یـا روسـتاک پارس که نام بخش جنوب ایران بود برکل ایران اطلاق شد . و بعدها عربها نیز به تقلـید از یونانـیان، فـارس (عربـی شـده پـارس) را جایگزیـن کلمه عجم نمودند. بنابر این کلمه پارس ( persia ( دارای دو مفهـوم مضـیق و موسع است. در معنی محدود فارس یعنی کسانیکه به زبان پارسی صحبت می کنند (قوم پارس).

در مفهـوم موسـع که درکتب تاریخ مورد نظر نویسندگان و محققان تاریخ و جغرافیا است، فارس یعنی همه کسانیکه در فلات ایران زندگی می کرده اند و بویژه اقوام آریائی. در اینمعنی فارس شامل همه اقوام فـلات ایران شامل ایلامی ها ، پارتها، پارسها ،کاسپها و مادها می شود و شاخه های بعدی این اقوام مانند کـردها، ارامـنه، آذریهـا، بلوچهـا، افغانها، پشتون ها ، ازبکها، تاجیک ها، قزاقها و قر قیزها را نیز در بر می گـیرد. اروپائـیان کلمـه پرشـیا را بـرای تمام مردمان فلات ایران بکار می بردند و عربها برای این اقوام از کلمـه عجـم (ماخوذ و معرب از حرف جم) استفاده می کردندکه هر دو مترادف ایران محسوب می شود . آنهـا فارسـها را بدلایـل اهمیتشـان قـریش العجم می خواند ند.کما اینکه قریش را برترین قبیله عرب می شمردند

اروپائـی هـا کلمـه پرشـیا را در مقـابل عربیا بکار می بردند و منظور آنها همه اقوام ایرانی بود ولی وقتی عربها بتدریج بجای کلمه عجم از کلمه فارس( پرشیا) استفاده کردند، منظور آنها از فارس بیشتر فارس زبانان بود و گاهی اوقات نیزکلمه فارس را فقط به استان فارس اطلاق می کردند و گاهی نیز کلمه فارس بـه پیروان آیین زرتشتی اطلاق می شد. کلمه پارس بعد از اسلام در خود ایران نیز جای خود را به کلمه عربـی فـارس داد و مفهـوم اصلی خود را از دست داد . کاربرد محدود، مضیق و نادرست این عبارت باعث شـد کـه دولـت ایران در سال 1313 خورشیدی رسمًا از همه کشورهای خارجی بخواهد که بجای کلمه کشـور فـارس (پرشـیا) از عبارت قدیمی تر ” ایران“ که در دوره ماقبل امپراتوری پارس بر منطقه ای که امـروزه شـرق ایـران و ایـران مرکـزی ،افغانسـتان، پاکسـتان، تاجیکستان،ازبکسـتان را در بر می گیرفته این سیاست در راستای نژاد گرایی آریایی و تحت تاثیر آلمانی ها صورت گرفت و البته 17 اسـتفاده کنـند. سیاسـت غلطـی بود از این زمان به بعد نام پرشیا که حوزه جغرافیایی وسیعتری در تاریخ یونانیان داشته است، در ادبیات اروپایی رنگ باخت و کلمه پرشیا به تاریخ پیوست. در حالیکه اصالت نام تاریخی پرشیا و پرسـیا به هیچ عنوان کمتر از نام ایران نبود و حق این بود که همانند مصر که دارای دو نام رسمی و بین المللی مصر و اجپت است ایران نیز هردو نام تاریخی خود را حفظ می کرد.

پژوهشی دراسناد و مبانی تاریخی نام خلیج فارس

در حداقـل 300 کـتاب مهم تاریخی ، جغرافیائی ، ادبی ، مذهبی و علمی قرون گذشته و هزاران نقشه متعلق به قبل و بعد از میلاد مسیح، از خلیج فارس با همین نام و یا نامهایی مترادف و معادل آن توصیف شده است که در این مختصر به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم.

ز اولیـن نوشته ها و مکتوبات عهد باستان تاکنون شاهراه آبی جنوب ایران همواره با نام خلیج فارس و دریـای پـارس مزیـن بـوده اسـت . گـواه این ادعا وجود بیش از 300 کتاب تاریخی مربوط به سیاحان و مورخیـن، ادبـا و دانشمندان اروپایی، عرب و مسلمان قرون گذشته و صدها سند و اثر باستانی و ب یش از 6000 نقشه تاریخی است که بسیاری از آنها از سوی یونسکو به عنوان میراث بشریت شناخته شده است . اسـناد و تـاریخ شـفاهی ایـن نام را از 3 هزار سال تاریخ مدون خاورمیانه تا کنون به نسل امروزی منتقل کـرده انـد. حقیقتی که دو متفکر بزرگ مصری در مجله الاهرام العربی ش ماره 219 سال 2001 و کتاب تطویـر العلاقـات بـدان اعـتراف و اعلام نمودند که ” هیج سند تاریخی برای تغییر نام خلیج فارس وجود نـدارد و سـکونت فعلـی اعـراب و وجود دولتهای عربی در سواحل این خلیج دلیل منطقی برای تغیر نام کهن و تاریخی آن نیست. “

1 -اسناد تاریخی قبل از میلاد

تـا قـرن پـنجم قـبل از میلاد اسناد مشخصی در ارتباط با نام دقیق این پهنه آبی و جود ندارد . در متن سـومری پادشاه اور، لاگاش(2494 - 2465 ق م) از عبارت ساحل بالا و در متن پادشاه یوروک 2340- 2316 ق م و در متن شاهان آکد، کلمه دریای بالا و دریای پایین بکار برده شد ه است. آشوریها، اکدیها، بابلیها و ایلامیها هرکدام از این پهنه آبی با کلماتی از قبیل: تالاسا Talassa ،مر Mare ،کلپیKolpos و دریا Derya که در واقع هیچکدام اسم خاص نیستند و معنی همه آنها دریا (Sea ( به عبارت عام آن است، نام برده اند. اگرچه از دوره ماقبل امپراتوری پارسی اسناد مکتوبی باقی نمانده ولی تاریخ و فرهنگ شـفاهی نشـان مـی دهد که ایرانیان قبل از امپراتوری پارسی نیز آبهای جنوب ایران را دریای پارس می گفـته انـد. از سـالهای 559 تـا 330 قـبل از مـیلاد کـه دوره حاکمیـت امپراتوری پارس برتمام منطقه خاورمـیانه ، و بویـژه تمام خلیج فارس و بخشی از شبه جزیره عربی است، نام خلیج فارس بطور گسترده ای در مـتون مدون ذکر شده است. یکی از این کتیبه ها سنگ نبشته ای مربوط به حفر کانال نیل است کـه مـتعلق بـه قـرن پـنجم قـبل از میلاد است و در سواحل رود نیل کشف شده که در آن داریوش این شـاهراه را دریـای پارسه نامیده است. در سنگ نوشته های تخت رستم و شهر پارسه نیز از این پهنه آبی تحـت حاکمیـت پارسـها یـاد شـده اسـت. تالس ملیتی Melitus Thales) 546-640 قبل از میلاد)، آناکســی مــاندر Anaximender) 546-640 ق. م )، کوســماس ایندیکوپلــیوس (500-535 ق م) ، هکاتوس (Hecataus 500ق.م) گزنفون تاریخ نگار یونانی و نیارکوس دریاسالار یونانی ( 242 -325 ق .م) کـه سواحل مکران و هرمز تا رود فرات را مورد بازدید قرار داده ، هردوت Herodotus) 420-486 ق م)، Claudius Quintus Ptolemeus معـروف بـه بطلیموس (270-330ق .م ) ریاضی دان و سـتاره شـناس قـرن دوم قـبل از مـیلا در کـتاب جغرافـیای جهـان کـه دارای 27 نقشـه بـوده اسـت. C).Eratosthenes ( ایراتوسـتین 276-187ق .م ،گوئینوس کورتوس روفوس Rufus Curticus ( ) تـاریخ نویس رومی قرن اول میلادی در شرح حال زندگی اسکندر ، Flavius (Arrianus (آریانوس تـاریخ نگار یونانی سده دوم قبل از میلادی در کتاب آنابازیس، استرابن معروف به پدر جغرافیا ( قرن اول 63 -ق م 24 م در کتاب از ایندی تا ایبری ، آریان 98-171 م ، عیسوب اوسیوس 263-340 م که به پـدر تـاریخ عیسـوی معروف است ، آگاتانژ 330-226 تاریخ نگار ارمنی موسی خورن مورخ سده 5 م در کتاب مارکوارت یا ایرانشهر و بلاخره واسکودوگاما و مارکوپلو نیز همانند افراد مذکور در تمام یادداشتهای سـفر خـود بـه اقـیانوس هـند و سـیاحان و مورخیـن زیـاد دیگری همگی به اتفاق این گستره آبی را با عبارتهایی مانند :

Golfe Persique | persicum ، Persian Gulf ، Persiconkaitas، Persicus Sinus Persico Golfo| Aquarum Persico آکواریوم پرسیکو ( خلیج فارس و یا دریای پارس) توصیف همچنیـن در سـده هـای اول مـیلادی بـرای نـام فعلی اقیانوس هند نام دریای اریاتراس 20 نمـوده انـد. (شـاهزاده پارسـی فرزند میوزایوس) و برای سواحل اومان (عمان) دریای پارس و برای دریای سرخ خلیج عـرب و برای سواحل فعلی پاکستان دریای مکران نیز بکار رفته است . در این دوره دریانوردان ایرانی تا 21 جنوب موزامبیک فعلی نیز پیش رفتند و سیلاکس سردار اعزامی از سوی داریوش تا دریای سرخ و شرق آفـریقا، زنگـبار، سـفالا ، نامـپولا وح والـی جـنوب موزامبیک دریانوردی کرده است. در تمام دوره سلطه اسـکندر و سـپس دوره امـپراتوری ساسـانی (238 قـبل از مـیلاد تـا 641 بعد از میلاد) و دوره خلفای 22 اسلامی و عصر مغولان و دوره های بعد نیز همین نامگذاری همچنان رایج بوده است.

در کتابـی تحت نام ”پریپلوس اریاتریا “ سیاح یونانی قرن اول میلادی ضمن شرح سفرهای دریایی خود، دریای سرخ را خلیج عرب ، اقیانوس هند را دریای اریاتریا، آبهای سواحل اومان (عمان) را دریای پارس و مـنطقه باربـاروس ( بین سواحل یمن و عمان) را متعلق به پارسها می داند و خلیج جنوب ایران را خلیج فارس نامیده و ضمن شرح جغرافیایی این پهنه آبی، آنرا خلیجی طولانی بدرون خشکی نامیده که در دو سـوی آن پارسیان زندگی می کنند و در انتهای آن شهری است که قانون حاکم است وآنرا آپالگوس می (احـتمالا آپـادان ،آبـادان امـروز ) یاد کرده است.وی بعد از نیارکوس جزء اولین کسانی است که 23 نامـند خلیج فارس را بطور کامل پیموده و مسافت میان مکانها را شرح داده است.

به همین ترتیب در سایر دوره های تاریخی چه قبل و چه بعد از میلاد از این آبراه در زبانهای مختلف با نامهایـی مـترادف بـا خلـیج فـارس نـام بـرده شده است . تمامی جغرافی دانان، ادبا، مفسرین، مورخان و شـعرای عرب و مسلمان نیز که تعداد آنها بالغ بر 300 نفر است همواره در طول تاریخ آنرا خلیج فارس و یا بحر فارس و بعضًا بحر العجم می دانستند

دوره اسلامی

سکونتگاه اعراب که در دوره قبل از میلاد، حجاز، یمن و سواحل دریای سرخ (خلیج عرب) بود با خلیج فـارس آشـنایی چندانـی نداشـتند. آشنایی اعراب با خلیج فارس بطور رسمی در دوره امپراتوری اردشیر ساسـانی آغـاز شـد و لشکرکشـی وی بـه یمن به درخواست سیف ابن ذی یزن حاکم یمن برای سرکوب با ظهور دین اسلام وگسترش حبشـیان مـنجر بـه کـثرت مـراودات اعراب با سواحل خلیج فارس شد. سـریع آن بـه فلات ایران بر شدت مهاجرت اعراب به سواحل خلیج فارس افزوده شد و این منطقه تحت سـیادت حکومـت اسـلامی قرار گرفت. در آیات قرآن مستقیمًا از خلیج فارس با ذکر نام یاد نشده اما در چند آیه به این پهنه آبی اشاره شده است و مفسران قدیم و جدید به اتفاق این آیات را منسوب به خلیج در دوره پیامـبر و جانشـینان ایشان اعم از خلفای راشدین و جانشینان آنها خلیج فـارس مـی دانـند. فارس با همین نام از شهرت بین المللی بیشتری بر خوردار شد.

در دوره صـدر اسلام علمای دینی عرب آبهای جنوب ایران را خلیج فارس می نامیدند و با این تصور که ایـن نام منصوب به صحابی زاهد و دانشمند سلمان فارسی است و پیامبر اسلام این نام گذاری را به پاس خدمـات او انجـام داده اسـت در حراسـت از این نام جدیت داشتند درحالیکه در این دوره در خود ایران مـردم عوام بیشتر اوقات این دریا را در مقابل دریای شمال ( خزر) دریای جنوب می نامیدند و نام دریای پارس را که قبل از اسلام رایج بود کمتر به کار می بردند.

بجز دوره بنی امیه در سایر دوره های خلافت اسلامی، ایرانیان نه تنها در راس مدیریت شهرهای ایران بودنـد بلکـه دسـتگاه خلافـت نـیز ( بویژه دوره عباسیان وفاطمیان ) با مدیران ایرانی هدایت و اداره می در سـال 750 م خلافـت بنـی امیه به مرکزیت دمشق که عنصر نژاد پرستی را سرلوحه خود قرار شـد. داده بودنـد توسـط ایرانیان سرنگون و خلافت به عباسیان در بغداد واگذار شد. از سال 945تا 1055م آل بویـه بطـور مستقل بر ایران و سراسر خلیج فارس حاکم گردید و از سال 1055 سلجوقیان از اقوام شرق ایـران قلمرو آل بویه را در اختیار گرفتند. از صدر اسلام تا غلبه مغول در بیشتر از 30 کتاب جغرافیایی تاریخـی، ادبی، تفسیر و اخلاق و فقهی علمای مسلمان توصیف خلیج فارس وجود دارد. از جمله آنها می تـوان بـه ابـن خـردادبه خراسـانی 211-300ق ، ابـن فقـیه همدانی 279ق، ابن رسته، سهراب، شهریار رامهرمزی،اسـتخری 340ق، مسـعودی، ابـن مطهـر مقدسی355ق، بیرونیی. ابن حوقل 367ق، مقدسی 375ق، ابوعـبد االله محمود قزوینی،682ق شرف الزمان طاهر مروزی 514ق شمس الدین دمشقی727ق، مسـتوفی قزوینی 740ق،و عطاملک جوینی در عهد مغولان حاجی خلیفه (چلبی) مورخ ترک 1067 ق ، محمـد ابراهـیم کازرونـی رضا قلی خان هدایت اعتماد السلطنه و لسان الملک و جرجی زیدان همگی در کتب خود نام خلیج فارس بکار برده اند

حتـی در دوره اسـتیلای مغـولان نیز اداره امور در دست امیران ایرانی بود و آنها پرچم ایران را به عنوان سـمبل خود پذیرفتند. در این دوره نیز اگرچه نام بسیاری از مکانهای جغرافیایی تغیر کرد ولی نام خلیج فارس همچنان بدون تغیر باقی ماند.

دوره سلطه گری پرتغالیها 1508-1622

آقای دکتر ژوزه مانوئل گارسیا استاد و عضو جامعه جغرافیایی پرتغال در سمینار 28/11/1381 در دفتر مطالعـات سیاسـی و بین المللی وزارت خارجه مقاله ای ارایه نموده است تحت عنوان ” نام خلیج فارس در منابع پرتغالی“ وی در این پژوهش خاطر نشان ساخته است که ترسیم اولین نقشه ها به سبک جدید به سال 1501 بر میگردد و از آن زمان تا کنون همواره نام خلیج فارس در نقشه ها و ا سناد رسمی و غیر رسـمی پرتغال با همین معنی آمده است . در سال1489 پیرو دی کوویلها Covilha de Pero اولین پرتغالـی بـود کـه پـا بـه جزیـره ایرانـی هرمـز گذاشـت . در سال 1501 در دوره امپراتوری صفویه اولین پرتغالـیها وارد خلیج فارس شدند و نقشه هایی از خلیج فارس تهیه کردند . در سال 1507 در دوره جوان دوم پادشـاه پرتغال، شاه هرمز بنام سیف الدین قرارداد وفاداری نسبت به پادشاه پرتغال امضا کردند . در سـال 1510 اولیـن سـفیر پرتغال بنام فری ژوان( جوان ) به حضور شاه اسماعیل رسید. در سال 1515 جـنرال آلبوکرک نظر موافق شاه عباس را برای حاکم یت بر هرمز جلب کرد و در قرارداد ”میناب 1523آنـرا رسـمیت داد و در عـوض مقـرر گـردید پرتغال در بازپس گیری بحرین (بهرام) و قطیف ( قتیف به معنی چادر)، ایران را یاری نماید. از این زمان به مدت یکصد سال در پرتغال برای پادشاه لقب ” امپراتور پـرتغال، آفریقا و پارس بکار می بردند. در دوره پرتغالیها با ارزشمند ترین و کامل ترین نقشه ها راجع به خلـیج فـارس تهیه شده که بسیاری از آنها در موزه ها به عنوان میراث بشریت نگهداری می شود در 50 نقشـه و نامـه از سـال 1500 تـا 1700 کـه مـیان حاکمان مقیم خلیج فارس با پادشاه پرتغال و اسپانیا صورت گرفته خلیج فارس با نامهای:

Mare Persio- Mare Persio-Sinus Persico - Mare de Persia -Sinus Persici M Mare Persio-Sino Persico Mar Persiano-Sinus Persico

بدنـبال کارشکنی ها و ستم پرتغالیها ایران توانست با پشتیبانی بومیان، و حمایت یک کشتی انگلیسی، پرتغالـیها را در سـال 1622 از تمـام منطقه خلیج فارس و عمان بیرون رانده و حاکمیت ایران مجددًا بر سـواحل خلـیج فارس برقرار گردید. ایران همچنین با کمک عمانیها و مکرانیها( بلوچها و سیستانی ها) ، پرتغالـیها را تـا موزامبـیک عقـب راند و شهرهای ممباسا کیلوا، تنگه و زنگبار را که بومیان ایرانی و عرب پس از پرتغالیها ، هلندی ها از سال 1623 با اعزام نماینده ای از کمپانی هلندی داشتند آزاد ساختند. هـند شرقی بنام هوبرت ویس نیخ به دربار شاه عباس و امضای یک قرارداد 23 ماده ای تلاش نمودند که بـر تـنگه هرمـز و خلـیج فـارس مسـلط شـوند آنها سرانجام در سال 1765 مغلوب ارتش ایران شدند نه هلـندی هـا و نـه رقابتها و منازعات استعماری انگلیس، فرانسه، المان و روسیه در خلیج فارس هیچکدام نتوانست تغیری در نام خلیج فارس ایجاد نماید.

در دوره نادر شاه افشار نیز خلیج فارس تمامُا در اختیار ایران قرار داشت . با مرگ نادرشاه از سال 1748 بحریـن و راس الخـیمه و بعضی قبایل قاسمی از اعطای مالیات و خراج سالانه به دولت ایران سرباز زدند . اما این شیوخ را هیچ کشوری در جهان به عنوان دولت و حاکم به رسمیت نمی شناخت تا اینکه در سال 1820 دولـت انگلسـتان آنها را تحت قیمومت خود در آورد . کارگزاران انگلیسی در این مدت توطئه های متعددی برای تصرف و یا تجزیه جنوب ایران بکار بستند اما همه آنها نقش بر آب شد . در تمام این مدت سیاحان و نویسندگان اروپایی و عرب و حتی ایرانیانی که عمومًا به زبان عربی می نوشتند خلیج فارس را بـا همیـن نام اصلی مکتوب نموده اند. این روند تا دوره معاصر ادامه داشته است. با مراجعه به کتب 300 دانشمند، جغرافیانویس ، مورخ، ادیب و سیاح مسلمان و عرب قرون گذشته در می یابیم که هیچکدام از این سیاحان در کتب خود نامی غیر از خلیج فارس برای این خلیج بکار نبرده اند.

#کاشی سنتی

©کلیه حقوق این سایت متعلق به کاشی سنتی رنجبران به شماره برند 333592 می باشد
طراحی و توسعه شرکت مهندسی بهبود سامانه فرا ارتباط