مقاله ها
1402/11/17
hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcff5f3116000000fd3a000001000300

فرق دانایی و فرزانگی

مهندس عقیل ملکیفر

مرداد ماه 1384

مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی

این تکنگاشت کوتاه نیز همچون تک نگاشتِ "14 ویژگی سازمان معیار"، که پیش از این منتشر گردیده، یک نگاشتهی ترویجی است؛ به این معنا که ساختار و بیان خشک علمی ندارد؛ و میکوشد تا مقولهای سترگ را در حد "طرح موضوع" بگشایدو احیاناً گوشه هایی از موضوع و اهمیت آن را بنمایاند.

مروز بحث از "دانایی" و "خردمندی" نقل همهی محافل است. اما کمتر کسی به مفهوم دقیق و تفاوتهای ظریف آنها توجه دارد. این در حالی است که چشمانداز بیست سالهی کشور، ایران 1404 را یک "جامعهی دانایی محور" توصیف نموده؛ که مشتقات بدیهی آن "اقتصاد دانایی محور"، "دفاع دانایی محور"، "فرهنگ دانایی محور" و الخ خواهد بود. اما دانایی به شرطی قابل ایجاد و بهرهبرداری مؤثر در خدمت نیکفرجامی جامعه است که تحت سیطرهی "خردمندی" باشد؛ (در این تکنگاشت، فرزانگی مترادف با واژهی خردمندی بهکار رفته است(. هرچند دانایی مهم است و از قدیم و ندیم پذیرفتهایم که "توانا بود هر که دانا بود"؛ اما مسألهی محوری جوامع و سازمانهای بالندهی امروز دانایی نیست. دانایی از طرق مختلفی قابل تحصیل است؛ در صورت زوم میتوان پول داد و بسیاری از انواع دانایی را حتا از بیگانگان خرید. اما فرزانگی لزوماً باید "درون جوش" و "خودآفریده" باشد، و گرنه ما را به جایی میبرد که دیگران میخواهند

پروفسور فومیوکوداما، اندیشمند ژاپنی و صاحبنظر در سیاست صنعتی و فناوری، دوازده سال پیش در کتاب معروفش "شش پارادایم نوین تکنولوژی" این موضوع را بهخوبی نمایان کرده بود که شرکتهای برتر ژاپنی، دیگر به تولید دانایی افتخار نمیکنند. این افتخار از آنِ صنایعی است که هنوز خود را "پایگاه تولید محصول" میدانند و از خود یک تلقی کارخانجاتی دارند. افتخار شرکتهای برتر ژاپنی این است که به "اندیشگاه های تراز اول" تبدیل شدهاند، و خود را پایگاه تولید اندیشه و فرزانگی میدانند و برپایهی همین توانایی ویژه است که بازارهای جهانی را یکی پس از دیگری میگشایند و امپراتوری اقتصادی کنفوسیوس را گسترش میدهد. او تعبیر صنعت بهعنوان "پایگاه تولید محصول" را پارادایمی کهنه میداند و از پارادایم نوین "صنعت فرزانه" سخن میگوید، صنعتی که بهترین مغزهای خود را به تولید فرزانگی میگمارد؛ و نه به کار گِل تولید دانایی

بیگمان این دیدگاه ها اندکی سنگین است؛ آن هم در جامعهای که هنوز ارزش واقعی شرکتها و سازمانها را با داراییهای دفتری آنها میسنجد. عجیب است؛ حتی قابلیت تولید دانایی، که در جای خود قابلیت یکتایی بهشمار میآید، در جامعهی صنعتی ما ارزش چندانی ندارد تا چه رسد به قابلیت تولید فرزانگی، که حاصل عینی آن گاه در مشتی سند به نام چشمانداز، سیاست، راهبرد، برنامهی اقدام، و از این قبیل آشکار میشود. مدیران هنوز از خود میپرسند که آیا ما باید برای تولید این سندها 1 کار راه ه واقعاً میلیونها تومان هزینه کنیم؟ آخرش چه؟ تکلیف ترازنامه های عملیاتی سازمان در پایان سال چه میشود؟

روشن است که یک جامعهی دانایی محور، متشکل از سلولهایی به نام "سازمانهای دانایی محور" است. آیا هرگز در خصوص ویژگیهای اینگونه سازمانها اندیشیدهاید؟ سازمان دانایی محور به سازمانی گفته میشود که بقای آن به "تولید دانایی" از طریق تحقیق و توسعه، و شکوفایی آن به "نوآوری" بستگی دارد. این چنین سازمانی میتواند تولید دانایی نموده، و آن را در سایهی فرزانگی، به نوآوریهای تأثیرگذار بدل نماید ـ خواه نوآوریهای دفاعی و خواه تجاری.

کمی پایینتر بیاییم. سازمان دانایی محور متشکل از مدیران و کارکنانِ دانایی محور است؛ آنها که حقیقتاً قادر به تولید دانایی بوده، و میتوانند آن را به نوآوری تبدیل نمایند. این بدان معناست که شما در هر شغلی و مقامی که هستید باید از طریق تحقیق و پژوهشِ نظاممند قادر به به "تولید دانایی" باشید. چه فرق میکند که مدیر اداری مالی باشید یا مدیر پشتیبانی و خدمات؛ و یا کارشناسی ساده در حوزهی امور اداری، اینها صرفاً مثال است.

ما همانطور که اشاره شد، مسألهی اصلی سازمانها، تولید دانایی در درون سازمانها نیست؛ بلکه تولید فرزانگی است.

انتقادات و رهنمودهای شما در این بحث کلیدی راهگشا خواهد بود. به ویژه فراموش نکنیم که چشمانداز بزرگ مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، تبدیل شدن به یک "سازمان معیار" است. چنین سازمانی در وهلهی اول یک "سازمان فرزانه " خواهد بود.

فرق دانایی و فرزانگی

مروز کسی نمیتواند خود را مدیر، مشاور یا کارشناس توانایی بهشمار آورد اما شناخت ژرفی از مفاهیم دانایی” و “فرزانگی” و تفاوتهای بنیادین آنها نداشته باشد. مردم غالباً این دو معنا را مترادف با یکدیگر بهکار میبرند؛ همانگونه که مثلاً مفاهیمی چون ابتکار و نوآوری را در حوزه های صنعت و فناوری مترادف میدانند، اما صاحبنظران مدیریت تکنولوژی بهخوبی میدانند کهمیان ابتکار و نوآوری تفاوت از زمین تا آسمان است.

واژهی دانایی این روزها به کلیدواژهای اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و حتی امنیتی ـ دفاعی تبدیل شده، و از این طریق در ادبیات و متون سیاستی/ برنامهای جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. امروز به 2 فراوانی سخن از عصر اطلاعات و دانایی، جامعهی دانایی محور ، اقتصاد داناییمحور، فرهنگ داناییمحور، امنیت/ دفاع داناییمحور، و صنایع داناییمحور به میان میآید. چشمانداز بیستسالهی کشور، ایران 1404 را یک جامعهی داناییمحور پیشرفته توصیف میکند، و نخستین فصل برنامهی چهارم توسعهی کشور، عنوان “اقتصاد داناییمحور” را بر پیشانی دارد.

دانایی چیست؟ دانایی، و به بیان دقیقتر “دانش ”، برابر نهادهی واژهی انگلیسی knowledge است که عصارهی آن دانش وری و خبرگی در هر زمینهای است. یک پزشک، دانای امور مربوط به سلامت جسمانی یا روانی انسان، و یک مهندس ساختمان، دانای امور مربوط به ساختوساز بناهای مختلف است. فرهنگ و مهارتهایی میداند که شما از طریق آموزش  انگلیسی آکسفورد، دانایی (دانش ) را شامل اطلاعات، فهم یا تجربه حاصل میکنید. در بهترین حالت، شما بر پایهی آموزشهای نظاممند و تجربیات درازمدت، در زمینهی خاصی "متخصص" میشوید. پس انسان دانا مترادف با انسان متخصص است. شاخص تخصص باشد. دانش  (دانایی) این است که شما میتوانید کار معینی را چنان انجام دهید که مصداق “کار حرفهایاز دیدگاه ما به دو دسته تقسیم میشود:

دانش  نظری (دانش  علمی)؛ که نزد متخصصان علوم مختلف همچون فیزیک، شیمی، ریاضیات و از این قبیل یافت میشود

دانش عملی (دانش فنی)؛ کهنزد تکنولوژیستها، مهندسان، تکنسینها، استادکاران و از این دست پیدا میشود

تقسیم بندیهای دیگری هم از دانش  برحسب معیارهای مختلف وجود دارد که بحث پیرامون آنها از عهدهی این مجال بیرون است (مثلاً دانش  صریح/ دانش  ضمنی؛ دانش  چگونگی/ دانش  چرایی/ دانش  چیستی/ دانش  کیستی/ دانش  کجایی و الخ ... که درک آنها به ویژه برای متخصصان مدیریت تکنولوژی از امور ضروری محسوب میشود).

حال ببینیم که "فرزانگی"، این گوهر کمیاب زمانهی ما که به قول تی.اس.الیوت در ازدحام دانایی گم شده است چه معنایی را واگو میکند؟ روزگاری در هر گوشهای از مشرق زمین "فرزانه مردانِ" بزرگی میزیستند که نور وجودشان تاریکیهای فراروی مردم را میزدود و به آنها کمک میکرد تا بتوانند راه درست زندگی و دستیابی به حقیقت را بیابند و خیر را از شر و نیکی را از پلیدی باز شناسند. فرزانگی یا "خردمندی" برابر نهادهی واژهی انگلیسی wisdom است که در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین تعریف شده است: "توانایی گرفتن تصمیمهای هوشمندانه یا دادن رهنمودهای بایسته به دیگران برپایهی داناییو تجربه". تعریف دیگر آن "بصیرت ژرفی است که یک فرد، سازمان، یا جامعه در بازه های زمانی دراز میانبارد".

همچنان که ملاحظه میکنید، فرزانگی در جوهرهی خود با سه عنصر کلیدی سر و کار دارد:

توانایی گرفتن تصمیمهای خبرگانه؛

توانایی رهنموددهی، مشاوره، و به تعبیر قدما "اندرزدادن"؛ و

مبتنی بودن بر دانش  یا تجربهی ژرف

این ویژگیها نشان میدهد که فرزانگی به دنبال دانایی میآید، اما هر آنکه دانا باشد، لزوماً فرزانه نخواهد بود! بهعنوان مثال، یک مهندس هوافضا را در نظر بگیرید که فوق دکترای هواپیماسازی در تخصص آئرودینامیک از بهترین دانش کدهی هوافضایی دنیا دارد. او در طراحی سازه های هواپیما حرف اول را میزند؛ اما آیا او میتواند جواب این پرسش حیاتی را هم بدهد که "صنعت هواپیماسازی ایران برای درخشش جهانی در بیست سال آینده، باید روی چه نوع هواپیمای مسافری سرمایهگذاری کند: کمظرفیت، میانظرفیت یا پرظرفیت؟"

اگر شما سیاستگذار صنعت هوایی کشور باشید، چقدر به پاسخ این متخصص اعتماد میکنید، و آن را مبنای سرمایهگذاری بلندمدت در صنعت هوایی قرار میدهید؟ چنان چه بخواهید بهصورت حرفهای و هوشمندانه تصمیم بگیرید، باید جواب این سؤال را از یک گروه مشاور بپرسید که قادر به تولید "فرزانگیِ" لازم برای اتخاذ تصمیمهای استراتژیک در صنعت هوایی باشند. این گروه فرزانه شاید تخصص چندانی در جزئیات طراحی و ساخت هواپیما نداشته باشد، اما بهگونهای نظاممند میتواند “هرم فرزانگی” را تشکیل داده، و پاسخ سؤال شما را بیابد. بهطوری که نشان میدهد، هرم فرزانگی بر یک قاعدهی مثلثگونه استوار است که رأسهای آن عبارتند از:

1 .چشمانداز (دیدمان) ؛ که در مثال ما ناظر بر چشمانداز مطلوب صنعت هوایی کشور در بیستسال آینده است. طراحی چشماندازها اصولاً به گروه هایی سپرده میشوند که تخصص محوری آنها آیندهپژوهی و برنامهریزی استراتژیک است

2 ارزشها ؛ که به صورتهای گوناگونی تعریف شدهاند. تعریف مدیریتی/ عملیاتی ارزشها به گفتهی پروفسور رالف ال.کینی چنین است: "همهی چیزهایی که برای ما واقعاً اهمیت دارند و باید در تمامی . بهعنوان مثال، ارزشهای صنعت هوایی کشور  تصمیمها و اقدامات ما آشکارا متجلی باشند" میتوانند مواردی از این دست باشند:

تقویت غرور ملی (اولین ارزش کلیدی در ناسای آمریکا)؛

تقویت بنیهی دفاعی؛

دستیابی بهدانش  طراحی و مونتاژ سامانه های بزرگ (کهنهایتآن طراحی "سامانهی سامانه ها" ست)؛

تولید اشتغال خبرگانه (فرصتهای شغلی ویژهی نخبگان که در کمتر صنعت کشور پیدا میشود)؛

تقویت اعتماد به نفس ملی در صنعت و فناوری (پروفسور بیجی .جیبی، پدر صنعت هوایی اندونزی میگفت: صنعت هوایی "صدِ" صنعت کشور است؛ چون که صد آید نود هم پیش ما است. وقتی ملتی بتواند هواپیما بسازد، هر سامانهی دیگری را به جرأت میسازد).

3 .عبرتها؛ که ناظر بر آموزه های تاریخ است. به قول مولوی:

هر که ناموخت از گذشت روزگار                هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار!

واژهی "دکترین" که این روزها فراوان بهکار میرود، در حقیقت اشاره به آموزه های ماندگار تاریخی در یک زمینهی خاص دارد. دکترین نظامی یک کشور غالباً حاوی مجموعهای از درسهای کلی و ماندگار است که جنگاوران آن کشور از جنگهای گذشتهی خود و دیگران آموخته اند. دکترین، تجلی عبرتهاست.

آنچهبهویژه بایدمورد توجه قرار گیرد این است که فرزانگی بر پایهی سرشت خود به دو نوع تقسیم میشود

: • فرزانگی عرفی؛ که برآمده از معارف و دانش های روز بشری است؛ و

فرزانگی قدسی؛ که الهام گرفته از معارف وحیانی است و سرشت روحانی دارد. این نوع فرزانگی را اصطلاحاً "حکمت" مینامند. حکیم فردوسی، حکیم سنایی، حکیم ابوعلی سینا و ملاصدرای شیرازی از قله های رازآلود حکمت قدسی در تمدن اسلامی بهشمار میآیند.

یکی از دانش واژه های زیبایی که اخیراً جهت اشاره به فرزانگی عرفی ابداع شده است، "هوشمندی استراتژیک" است. الکساندر توبکه، هوشمندی استراتژیک را چنین توصیف میکند: "جستجو، پردازش، اشاعه، و حفاظت از 2 اطلاعات با هدف ارائهی آنها به فرد مناسب، در زمان مناسب جهت اتخاذ تصمیم مناسب" . از نظر وی هوشمندی استراتژیک، به عنوان پشتوانهی تصمیمهای کلیدی در جهان امروز، شامل سه حوزهی زیر میشود:

1 .پیشبینی فناوری؛

2 .آیندهنگاری فناوری؛ و

3 .ارزیابی فناوری.

صاحب این قلم ورودی در ساحت فرزانگی قدسی (حکمت) ندارد و تنها این نکته را میداند که دستیابی به مدارج عالیهی حکمت، علاوه بر فهم عمیق معارف وحیانی، نیاز به مجاهدتهای روحانی و پرهیز از آلایشهای نفسانی دارد. روح انسان باید پاکیزه و پذیرنده و "آسماننگر" باشد تا به ظرف حکمت متعالی بدل شود. اما فرزانگی عرفی را میتوان بهگونهای سازمانیافته و نظاممند از طریق "اندیشگاه ها"یی چون مرکز آیندهپژوهی علوم و فناوری دفاعی تولیدکرد و آن را بهصورت بستهبندی شده در دسترس مدیران ارشد قرار داد تاهمواره تصمیم های بهتر و "کارآمدتری" بگیرند.

گرچه شاید خوشایند برخی از متخصصان نباشد، اما فلسفهی وجودی اندیشگاه ها در این سخن حکیمانه نهفته است: "تصمیمگیری مهمتر از آن است که به متخصصان سپرده شود!" این بیان ژرف، الهام گرفته از سخن سانتزو، فرزانهمرد پرآوازهی چین باستان در امور نظامی است. او در کتاب معروفش "هنر جنگ" میگوید: "جنگ مهمتر از آن است که به ژنرالها سپرده شود" . درست است که ژنرالها، دانایان امور 1 نظامی هستند و میتوانند جنگها را به پیش ببرند؛ اما تصمیمگیری در خصوص جنگ یا صلح با حاکمان هر کشور است که به فرزانگیِ کشورداری آراستهاند، و میدانند که جنگها چه وقت باید شروع و چه وقت باید به پایان برسند

بحث را خلاصه کنیم:

1 .دانایی (دانش )؛ رهتوشهی مورد نیاز "مجریان" است. مجریان یک پروژهی هواپیماسازی باید مجهز به دانش  طراحی و ساخت هواپیما باشند. داناییِ بیشتر به "کارآیی" بیشتر منتهی میشود.

2 .فرزانگی (خردمندی)؛ رهتوشهی "مدیران/ رهبران" است؛ آنهایی که در موضع اتخاذ تصمیمها و تعیین سیاستها و استراتژیها هستند ـ خواه در سطح سازمانها و خواه در سطح کشورها ـ فرزانگی بیشتر به "کارآمدی" بیشتر منتهی میشود.

3 .هر فرزانهای لزوماً داناست؛ اما هر که دانا باشد لزوماً فرزانه نخواهد بود.

 #کاشی سنتی


 

 

©کلیه حقوق این سایت متعلق به کاشی سنتی رنجبران به شماره برند 333592 می باشد
طراحی و توسعه شرکت مهندسی بهبود سامانه فرا ارتباط