hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcffd4650c000000c410000001000400
انتخاب تأمین کننده مناسب در زنجیره تأمین
محمد اکبری (دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی)
لیدا رفیعی
در صنایع تولیدی مواد خام و قطعات خریداری شده ، حدود 70 درصد هزینههای کالا را میپوشاند . در بحث مدیریت زنجیره تأمین دو مسئله وجود دارد . در نوع اول ، این است که یک تأمین کننده میتواند همه نیازهای خریدار را تأمین کند (برون سپاری تک بعدی) . در این وضعیت مدیریت نیاز دارد که تصمیم بگیرد کدامیک از تأمینکنندگان بهتر است . در نوع دوم (برون سپاری چند بعدی) یک تأمینکننده نمیتواند همه نیازهای خریدار را تأمین نماید . در چنین وضعیتی مدیریت به دلایل گوناگون می خواهد که سفارش را بین تعدادی از تأمینکنندگان تقسیم کند . انتخاب تأمینکننده به عنوان یک فرآیند 5 مرحلهای در نظر گرفته میشود:
1- نیاز به تأمینکننده جدید
2- تعیین وتنظیم معیارهای تصمیم
3- تعیین صلاحیت اولیه تأمینکنندگان بالقوه
4- انتخاب نهایی تأمینکننده
5- نظارت بر تأمینکننده انتخاب شده .
انتخاب تأمینکننده دو فعالیت اصلی را شامل می شود که برای هر حل مسئله تصمیمگیری حیاتی میباشد .
1- فرآیند ارزیابی
2- تلفیق ارزیابی برای اتخاذ تصمیم.
از جمله روشهایی که بعضی از مقالهها استفاده شده عبارتست از : برنامهریزی آرمانی ، برنامه ریزی عدد صحیح، هزینه کل بر اساس یک رویکرد تحلیل سلسله مراتبی، هوش مصنوعی و سیستمهای خبره ، فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، تئوری مطلوبیت شاخص چندگانه، روش رتبهبندی و تصمیمگیری چندمعیاره ، استفاده از تحلیل آماری چند متغیری همچون مدلسازی معادله ساختاری ، تحلیل مولفه اصلی و تحلیل عاملی نیز برای انتخاب تأمینکننده در ادبیات تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است . اغلب سه مدل ارزیابی مورد استفاده برای انتخاب تأمینکننده، بهصورت غالب در ادبیات تحقیق عبارتند از :
مدلهای وزندهی خطی
مدلهای هزینه کل
و مدلهای برنامهریزی ریاضی.
مدلهای وزندهی خطی با استفاده از چندین فاکتور (معیارهای) بهصورت مساوی وزندهی شده، تأمینکنندگان بالقوه را ارزیابی میکنند و آنگاه تصمیمگیرنده را قادر میکنند که تأمینکنندهای را انتخاب کند که بالاترین رتبه را داراست . مدلهای هزینه کل مالکیت (TCO) تلاش می کنند که هزینههای کمیسازی را که در طول سیکل زندگی گزینههای خریداری شده اتفاق میافتد، در مدل انتخاب تأمینکننده در نظر بگیرند . مدلهای برنامهریزی ریاضی سعی می کند ابتدا مسئله را تعریف و سپس بر اساس منطق ریاضی آن را فرموله کرده و در نهایت با استفاده از تکنیکهای ریاضی همچون سیمپلکس مسئله را حل میکند. تعدادی از محققان از مدلهای برنامهریزی ریاضی برای انتخاب تأمینکننده استفاده کردهاند، مهمترین مسئلهای که در بهکارگیری این مدلها مطرح میشود در نظر گرفتن همزمان معیارهای کمی و کیفی و بده بستان بین آنها برای انتخاب تأمینکننده مناسب است. با توجه به این محدودیت بهتر است از مدلهای تلفیقی استفاده کرد که این مشکل را برطرف کنند.
یکی از مباحثی که در دو دهه اخیر در متون مدیریت مطرح شده است، مدیریت زنجیره تأمین است. شرایطی که باعث تعریف و طراحی چنین نگرشی شده است، افزایش روز افزون رقابتپذیری و تلاش سازمانها برای نزدیک شدن ارتباطات و پیشرفت در تکنولوژی ارتباطات است. سازمانها رمز بقا را در ارضای نیازهای مشتریان می دانند. نیازها و علایق مشتری می تواند شامل کاهش قیمت ؛حمل بهموقع ؛ کیفیت مناسب و از این قبیل موارد باشد . مدیریت زنجیره تأمین نگرشی است که بر مبنای آن ؛ ارضای این نیازها نه فقط توسط واحدهای ارائه کننده خدمت به مشتری بلکه توسط سایر تأمینکنندگان نیز صورت میگیرد .
از آن جایی که تأمینکنندگان قابل اعتماد ، تولیدکنندگان را قادر میسازد که هزینه موجودی کالا را کاهش و کیفیت کالا را بهبود بخشند ، این مسئله قابل درک است که تولیدکنندگان نسبت به انتخاب تأمینکننده بهطور فزایندهای نگران باشند و واضح است که انتخاب تأمینکنندگان مناسب و مدیریت مؤثر روابط با تأمینکننده فاکتور کلیدی در افزایش رقابتپذیری شرکتها است .
در راستای پیادهسازی این فلسفه ، انتخاب تأمینکننده ، در مدل زنجیره تأمین بهعنوان یک مسئله مهم مورد توجه است که تصمیمگیران را به این سمت سوق میدهند که از تکنیکها و روشهای معتبر برای انتخاب تأمینکننده استفاده کنند.
انتخاب تأمینکننده یک مسئله چند معیاره است که فاکتورهای کیفی و کمی را در برمیگیرد . برای انتخاب بهترین تأمینکننده نیاز است که بین فاکتورهای کمی و کیفی که ممکن است در تضاد باشند، یک بده و بستان (Trade off) انجام گیرد . زمانی که محدودیتهای ظرفیت ظاهر میشود این مشکل پیچیدهتر میشود بهطوری که در این وضعیت مدیران باید در مورد دو مسئله تصمیم بگیرند : کدام تأمینکننده بهترین است و چه میزان از هر تأمینکننده باید خریداری شود .
بعضی از محققان از برنامهریزی چند هدفه ، آرمانی و عدد صحیح برای حل این مسئله استفاده کردهاند. با در نظر گرفتن فاکتورهای کیفی که در انتخاب تأمینکننده مهم است این روشها مشکلاتی دارند.
مدیریت زنجیره تأمین
مفهوم مدیریت زنجیره تأمین به قبل از دهه 1960 برمیگردد. مطالعات فزاینده در این زمینه در دهه 1980 شروع شد و از سال 1990 با نرخ قابل توجهای این مطالعات در سطح گستردهای انتشار یافت.
یک زنجیره تأمین یک فرایند یکپارچه است که در آن تعدادی از واحدهای تجاری (تأمینکننده، تولیدکنندگان توزیع کنندگان و خرده فروشان) با یکدیگر همکاری میکنند تا :
(1) مواد خام / قطعات بدست آید ،
(2) مواد خام / قطعات به محصولات نهایی تبدیل شود و
(3) این محصولات نهایی به خرده فروشان تحویل داده شود.
این زنجیره با جریان مواد و اطلاعات بین واحدهای تجاری توصیف میشود. مدیریت زنجیره تأمین عبارتست از استفاده از تکنولوژی اطلاعات برای بهکارگیری هوش خودکار در برنامهریزی و کنترل جریان زنجیره تأمین بهمنظور سرعت بخشیدن به عرضه کالا ، کاهش سطح موجودی ، هزینه کل کمتر و درنهایت افزایش خدمات و رضایت مشتری.
تحقیقات مدیریت زنجیره تأمین به سه بخش زیر می تواند تقسیم شود:
اجرایی: این حوزه با عملیات روزمره تسهیلات، همچون مرکز توزیع یا یک کارخانه مرتبط است که سعی دارد بهترین راه را برای تأمین سفارش مشتری انتخاب کند. این حوزه شامل مدیریت موجودی، مدیریت تولید، برنامهریزی، زمانبندی و سایر موارد است. در این حوزه تمرکز بر توسعه ابزارهای ریاضی است که هدف این ابزارها اداره کردن زنجیره تأمین بهصورت کاراست. همچنین این حوزه شامل توسعه نرم افزارها ، تکنولوژی و روشهای تولیدی بهتر است.
طراحی: طراحی زنجیره تأمین بر تصمیمات و اهداف زنجیره تأمین تمرکز میکند . در این مبحث چهار مدل در ادبیات تحقیق یافت میشود .
الف) مدل تحلیلی جبری
ب) مدل های تحلیلی آماری
ج) مدل های اقتصادی
د) مدلهای شبیهسازی
طراحی خوب باید عناصر مختلف زنجیره تأمین را تلفیق (یکپارچه) و کل زنجیره تأمین را بهینه کند. تسهیم و کنترل اطلاعات نقش حیاتی در این تلفیق بازی میکند ، که نیازمند تلاشهای مشترک بین مدیران و مهندسان است .
3. استراتژی: در این بخش تصمیمات بهوسیله مدیران کسب و کار گرفته میشود و این تصمیمات نیازمند شناخت پویایی زنجیره تأمین و توسعه (بهبود) اهداف برای کل زنجیرة تأمین است . این وظیفه همچنین ارزیابی حیاتی شکلهای دیگر زنجیرة تأمین و همکاران (شرکاء) و تعیین فرصتهایی که میتواند مزیت رقابتی شرکتها را به عنوان یک جزء از زنجیرة تأمین یا شبکه زنجیرهای تأمین افزایش دهد، شامل می شود .
بسیاری از مدل های تحلیلی و عددی از اصول مهندسی و تجارت سنتی ریشه می گیرند و برای اداره کردن مسائل طراحی و اجرایی زنجیرة تأمین پیشنهاد شده اند . در مقابل مدل های تصمیم گیری استراتژیک ، که نیازمند در نظر گرفتن کل زنجیرة تأمین به صورت یک کل است ، کمیاب هستند.
فرایند انتخاب تأمینکننده
انتخاب تأمینکننده بهعنوان یک تصمیم مهم در مدیریت زنجیره تأمین در صنعت تولیدی، شناخته شده است . در چنین صنایعی، مواد خام و قطعات سفارش شده معمولاً بیشترین هزینهها را دربردارند و واحد خرید نقش مهمی را در کاهش هزینههای خرید و انتخاب تأمینکننده مناسب، بازی میکند . بهعلاوه تولیدکنندگان بهصورت تولید بههنگام و تولید انبوه عمل میکنند. این مسائل نیازمند این است که تأمینکنندگان، مواد خام و قطعات سفارش شده را در موعد مقرر، در تعداد مناسب و با کیفیت پایدار تأمین کنند. بنابراین تولیدکنندگان، تأمینکنندگان را ملزم میکنند که سیستمهای اثربخش در مدیریت تولید و کنترل کیفیت داشته باشند .
انتخاب تأمینکننده به عنوان یک فرآیند پنج مرحلهای در نظر گرفته میشود:
1- نیاز به تأمینکننده جدید
2- تعیین و تنظیم معیارهای تصمیم
3- تعیین صلاحیت اولیه تأمینکنندگان بالقوه
4- انتخاب نهایی تأمینکننده
5- نظارت بر تأمینکننده انتخاب شده.
انتخاب تأمینکننده دو فعالیت اصلی را شامل میشود که برای هر مسئله تصمیمگیریِ حیاتی است.
1- فرآیند ارزیابی
2- تلفیق ارزیابی برای اتخاذ تصمیم.
عوامل متعددی وجود دارند که بر فرآیند ارزیابی تأمینکننده تاثیر دارند که تعدادی از آنها عبارتند از: نوع محصول، استراتژی های تولید ، اولویت جغرافیایی، تصمیم گیرندگان، معیار تصمیم، میزان سفارش، ظرفیت تأمینکننده، استراتژی منابع یابی
فعالیت ارزیابی در ابتدا نیازمند شناسایی شاخصهای تصمیم است که در برابر آن تأمینکنندگان باید ارزیابی شوند . سپس مقیاسهای ارزشیابی برای اندازه گیری تناسب یک تأمینکننده تعیین می شود . چنین مقیاسهایی برای تعیین بهترین و بدترین خروجی محتمل برای هر شاخص ضروری و مفید است . نیازمندی بعدی ، تعیین وزن برای شاخصها است که اهمیت و سهم نسبی هر یک از معیارها را برای ارزیابی تأمینکننده نشان میدهد . گام نهایی، ارزیابی تأمینکنندهگان بالقوه در برابر شاخصها است . بعد از نمرهدهی، برای انتخاب صحیح و کامل باید نمرههای هر یک از تأمینکنندگان (که ممکن است هم کیفی و هم کمی باشد) با یکدیگر تلفیق شود. دو رویکرد اصلی برای تلفیق نمرهها وجود دارد :
جبرانی (خطی) ،
غیر جبرانی (غیر خطی) .
در رویکرد جبرانی، نمره ضعیف در یک شاخص میتواند توسط نمره شاخص دیگر جبران شود در صورتی که در رویکرد غیرجبرانی هیچ یک از شاخصها نمیتواند شاخصهای دیگر را جبران کند .
در ادبیات تحقیق برموارد زیر که فرآیند تصمیمگیری انتخاب تأمینکننده را دشوار میسازند اتفاقنظر وجود دارد :
معیارهای چندگانه – کیفی و کمی
تضاد بین معیارها
در برگرفتن گزینه های متعدد
محدودیتهای داخلی و خارجی که بر فرآیند خرید تحمیل میشود .
روشهای انتخاب تأمینکننده
از جمله روشهایی که بعضی از مقاله ها استفاده شده عبارتست از : برنامهریزی آرمانی ، برنامهریزی عدد صحیح ، هزینه کل بر اساس یک رویکرد تحلیل سلسله مراتبی، هوش مصنوعی و سیستمهای خبره ، فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، تئوری مطلوبیت شاخص چندگانه، روش رتبهبندی و تصمیمگیری چندمعیاره ، استفاده از تحلیل آماری چند متغیری همچون مدلسازی معادله ساختاری ، تحلیل مولفه اصلی و تحلیل عاملی نیز برای انتخاب تأمینکننده در متون تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است .
بیشتر مقالههای اخیر در این زمینه در طبقهای قرار میگیرد که بر روابط فروشنده – خریدار تاکید میکند ، این ایده که فروشنده و خریدار رقیب یکدیگر هستند امروزه توسط این ایده که خریدار و فروشنده همدست و یاور یکدیگر هستند جانشین شده است .
در اغلب موارد سه مدل ارزیابی مورد استفاده برای انتخاب تأمینکننده، در متون تحقیق عبارتند از :
مدلهای وزندهی خطی ، مدلهای هزینه کل و مدلهای برنامه ریزی ریاضی ، هر کدام از اینها بصورت زیر تشریح می شوند :
1-1- مدلهای وزندهی خطی
مدلهای وزندهی خطی با استفاده از چندین فاکتور بهصورت مساوی وزندهی شده، تأمینکنندگان بالقوه را ارزیابی کرده و آنگاه به تصمیم گیرنده اجازه میدهد که تأمین کنندهای را انتخاب کند که بالاترین رتبه را داراست . این روش آسان است و بهشدت به قضاوتهای ذهنی وابسته است . بهعلاوه این مدلها معیارها را بهصورت مساوی وزن میدهد که این مورد به ندرت در عمل اتفاق میافتد. مین (1994( تئوری مطلوبیت چندشاخصه را برای برخورد با مسئله انتخاب تأمینکننده جهانی مورد استفاده قرار داد. معیارهایی که در این تئوری مورد استفاده قرار گرفت عبارت است از : مالی، کیفیت، ریسک، خدمات، شراکت، ارتباطات، فرهنگ و محدودیتهای تجاری .
برای مقابله با وزندهی مساوی در مدلهای وزندهی خطی، AHP یک روش اثربخش برای ارائه وزن های ساختارمند معیارها ، با استفاده از مقایسات زوجی ، برای انتخاب تأمین کنندگان مناسب می باشد ، بوئر یک روش رتبهبندی (Electre ) برای انتخاب تأمینکننده (1998) ارائه کرد. بهکارگیری این مدل رتبهبندی ، انتخاب یک تعداد تأمینکننده مناسب بر مبنای اطلاعات نسبتاً محدود را ممکن میسازد . برای ارزیابی و انتخاب تأمینکننده ، بوئر و دیگران ، معیارهای کمی جابهجایی، فاصله ، هزینه و معیار کیفی تصور از کیفیت را در نظر گرفت .
1-2- مدلهای هزینه کل مالکیت
مدلهای هزینه کل مالکیت تلاش میکنند که هزینههای قابل کمیسازی را که در طول سیکل زندگی گزینههای خریداری شده اتفاق میافتد، در مدل انتخاب تأمینکننده در نظر بگیرند . ترکا و مونزکا (1988) ، اسمیتکا و کلمنز ( 1993( ، کونینگز و رودهوفت (1996( ، بوتا و هوک (2002( ، یانگ و چن (2003) همه تلاش کردند که هزینه کل را در مدلهای ارزیابیشان در نظر بگیرند. بوتا و هوک (2002( بین مدلهای هزینه کل مالکیت و AHP در مسئله انتخاب تأمینکننده قیاسی انجام دادهاند . اگر دادههای هزینه در نظرگرفته شود ( همانطور که در هزینه کل مالکیت در نظرگرفته میشود) AHP میتواند یک ابزار مستحکم برای مدیران برای انتخاب و ارزیابی تأمینکننده ارائه کند . بنابراین آنها را قادر میکند که یک انتخاب کاملی (درستی) اتخاذ کنند .
1-3- مدلهای برنامه ریزی- ریاضی
مدلهای برنامه ریزی- ریاضی میتواند برای فرموله کردن مسئله انتخاب تأمینکننده با توجه به تابع هدف که باید حداکثر و یا حداقل شود ، استفاده شوند که ارزشهای متفاوتی برای متغیرها در یک تابع هدف در نظر میگیرد .
مهمترین گامها در این روش علمی عبارتست از:
1- شناسایی و تعریف مسئله : این گام نیازمند تشریح دقیق از مسئله و ویژگیهای آن است.
2- کمیسازی مسئله : این گام شامل تشریح مسئله در قالب یک منطق کمی (ریاضی) است.
3- گام نهایی حل مسئله و بدست آوردن جواب برای متغیرهای تصمیم است.
مقالههایی که مدلهای برنامهریزی را برای انتخاب تأمین کننده استفاده کردهاند به دو گروه تقسیم می شوند : الف- تک هدفه
ب- چند هدفه
بعضی از نویسندگان از مدلهای تک هدفه همچون برنامهریزی عدد صحیح و یا خطی استفاده کردهاند. بسیاری از این مدلها هزینه را به عنوان تابع هدف و سایر معیارها ( همچون کیفیت ، ظرفیت و زمان تحویل) را بهعنوان محدودیت در نظر گرفتهاند. دو نکته (مسئله) در مورد مدلهای برنامه ریزی-ریاضی مورد توجه است . اولین نکته این است که معیارها بصورت وزنهای مساوی در محدودیتها در نظرگرفته میشود که درعمل به ندرت اتفاق میافتد دوم این که این مدلها معمولاً معیارهای کمی را در نظر میگیرد . از طرف دیگر بعضی از محققان برنامهریزی خطی چند هدفه و یا آرمانی را استفاده کردهاند و وزن های متفاوتی را به معیارهای مختلف تخصیص دادهاند اما همچنان با در نظر گرفتن معیارهای کیفی مشکل دارند.
معیارهای کمی و کیفی
در تحقیقات اولیه ، دیکسون (1996) 23 معیارهای متفاوت را که در فرآیند انتخاب تأمینکننده در نظرگرفته شده بود شناسایی کرد که شامل کیفیت، تحویل، تاریخچه عملکرد، قیمت، توانایی تکنیکی و موقعیت مالی است . هارتلی و کول (1996( اجزاء اصلی عملیات انتخاب ننده را در صنعت خودروسازی آمریکا تحلیل کردند و 8 معیار شناسایی کردند : مالی، سازگاری (پایداری)، روابط، انعطاف پذیری، توانایی تکنولوژیکی، خدمات مشتری، قابلیت اعتماد و قیمت. نتایج تجربی نشان میدهد که معیار پایداری (کیفیت و تحویل) بیشترین اهمیت و مالی کمترین اهمیت را داشته است. برای ارزیابی و انتخاب تأمینکننده بوئر و دیگران (1998( معیارهای کمی همچون میزان جابهجایی، فاصله جابجایی ، فاصله و هزینه و معیارهای کیفی همچون تصور از کیفیت را در نظر گرفت . مطالعهای که توسط چاوو و همکاران (1993(،مومالاننی و همکاران ( 1996( انجام گرفت نشان داد که کیفیت و تحویل بهموقع، مهمترین معیارها در ارزیابی و انتخاب تأمینکننده است. بررسی 74 مقاله انتخاب تأمینکننده توسط وبر و همکاران(1911( نشان داد که هزینه، کیفیت بالا، عملکرد تحویل و ظرفیت تأمین، معیارهایی هستند که بیشترین استفاده را دارند .
برای ارزیابی اثربخش تأمینکننده، ضروری است که معیارهای کمی و کیفی همزمان شناسایی شوند . قابل ذکر است که کیفیت هم بهعنوان معیار کیفی و هم معیار کمی در نظرگرفته شده است . این مسئله به دیدگاه تصمیمگیرنده وابسته است که " تصور کیفیت " را درنظر بگیرد یا "سطح کیفیت" را ( به عنوان مثل توانایی فرآیند یا نقصها ).
نتیجه گیری
بر اساس تحقیقات انجام گرفته، واضح است که مدلهای وزندهی خطی، معیارهای کمی را در نظر نمیگیرد (همچون هزینه و زمان تحویل)، در حالی که مدلهای برنامهریزی ریاضی معیارهای کیفی (همچون خدمات مشتری و خدمات مالی) را در نظر نمیگیرند. بسیاری از مقالات ، تکنیک تحلیل سلسله مراتبی را برای حل مشکل انتخاب تآمین کننده(که معیارهای کمی و کیفی را در ارزیابی در بر می گیرد) استفاده کردهاند. با توجه به مهم بودن بحث انتخاب تأمینکننده و تأثیرات آن بر عملکرد شرکت باید مدلهایی برای انتخاب تأمین کننده استفاده شود که معیارهای کمی و کیفی و بده و بستانهای بین آنان را در نظر بگیرد. بر این اساس برای حل این مسئله بهتر است از مدلهای تلفیقی استفاده کرد که همزمان معیارهای کمی و کیفی و بده و بستان بین آنها مد نظر است.
منابع
فراهانی رضا، عسگری نسرین مدیریت، زنجیره تأمین و برنامهریزی پیشرفته، انتشارات ترمه، تهران،1379
S.H. Ghodsypour، C. O’Brien، " A decision support system for supplier selection using an integrated analytic hierarchy process and linear programming"، Int. J. Production Economics 56-57، p. 199، 1998. 2004.
Ching-Chow Yang ،Bai-Sheng Chen ،" Supplier selection using combined analytical hierarchy process and grey relational analysis" ، Journal of Manufacturing Technology Management 17، p. 926-941، 2006.
Samuel H.huan، Sunil k.Sheoran and Ge wang، " a review and analysis of supply chain operations reference (SCOR) model" ، supply chain management: an international journal ، volume 9 ، 23-29 ، pp ، 2004.
Mahmut Sonmez ، "A Review and Critique of Supplier Selection Process and Practices " ، Business School Occasional Papers Series ، 1 ، pp ، 2006 .
Ahmed k.Rifai ، " A note on the structure of the goal-programming model : assessment and evaluation " ، international journal of operation & production management ، vol. 16 ، 40-49 ، pp . 1996 .
Ezgi Aktar Demirtas ، ?zden Ustün ، " An integrated multi objective decision making process for supplier selection and order allocation " ، omega the international journal of management science ، ** ، pp . **** .
Ge Wanga ، Samuel H. Huangb ، John P. Dismukesa ، " Product-driven supply chain
selection using integrated multi-criteria decision-making methodology " ، Int. J.
Production Economics ، 1-15 ، pp . 2004 .