hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcffac650c0000007e10000001000200 ارائه الگوی عرضه ناب و چابک برای کاهش اثر شلاق چرمی در زنجیره تأمین تهیه کننده : علیرضا مرادی خجسته
کارشناس اداره کنترل تولید 1
Moradi_ar@saipacorp.com
با توجه به اینکه محصولات به شیوههای مختلف و در بازارهای متفاوت رقابت میکنند، سیستمهای تحویل باید با در نظر گرفتن کلیه جوانب، طراحی شوند. عرضه در مناطق اقتصادی از نظر هزینه، امتیازات قابل توجهی دارد ولی مشکل برقراری تعادل بین سطوح بالای موجودی در مقابل توانایی پاسخگویی کمتر، در این مناطق شدیدتر جلوهگر میشود. زمانی که این شرایط با تقاضای ناپایدار و بازار غیر قابل اطمینان همراه باشد، برقراری تعادل به علت ریسک کهنگی(مازاد موجودی) یا کمبود ، دشوارتر نیز میشود. در این مقاله به تشریح مشکلی با عنوان اثر شلاق چرمی در زنجیره تأمین پرداخته میشود و الگوی عرضه ناب و چابک بهعنوان راه حلی برای کاهش تغییرات، بهبود جریان و در نتیجه کاهش هزینه های موجودی و انبار و کاهش زمانهای تحویل و نوسان سفارشها، مطرح میشود.
پدیده شلاق چرمی:
یکی از مسائل بسیار پویا در زنجیره تأمین، پدیدهای است که عنوان "اثر شلاق چرمی" (bullwhip effect) به آن اطلاق میشود و به این معنی است که تغییرات کوچک در تقاضای محصول که از طرف مصرف کننده ، در نقطه جلویی زنجیره تأمین ایجاد میشود ، به نوسانات بزرگ و بزرگتری در تقاضا ، طی مسیر رو به عقب در این زنجیره تبدیل میشود . اثر شلاقی به این نکته اشاره میکند که تغییرپذیری در سفارشهای رسیده از خرده فروشان و عمده فروشان بسیار بیش از تغییرپذیری در تقاضای مصرف کننده است . به این دلیل ، شرکتهایی که در مراحل مختلف این زنجیره تأمین قرار دارند ، هرکدام تصورهای متفاوتی از تقاضای بازار خواهند داشت که این موضوع هماهنگی در زنجیره تأمین را گسسته و آن را چالشهای تازهای روبهرو میکند . از طرف دیگر شرکتها با این نوع رفتار و واکنش در برابر تغییرات ، در ابتدا با کمبود محصول مواجه و سپس ناچار به تأمین محصولات اضافی میشوند. در این مقاله به عمده مشکلات زنجیره تأمین و به خصوص اثر شلاقی و ارائه عرضه ناب و چابک به عنوان راه حلی برای این مشکلات پرداخته میشود .
2 . مشکلات زنجیره تأمین:
درجهان تجارت مثالهای پر شماری از شرکتهایی وجود دارد که نمیتوانند به سطح تقاضایشان برسند و درنتیجه موجودیهای هزینهبر و زیادی پروژهای را متحمل میشوند. در این قسمت ما به تشریح این مشکلات و علل آنها میپردازیم.
مشکلات طی زنجیره تأمین به طورکلی از دو منبع ناشی می شوند: 1 - عدم اطمینان: یک منبع اصلی عدم اطمینان زنجیره تأمین پیش بینی تقاضاست. پیش بینی تقاضا از چند فاکتور از قبیل رقابت، قیمتها، شرایط فعلی، توسعه تکنولوژیکی و سطح عمومی تعهد مشتریان تأثیر میپذیرد. دیگر عامل عدم اطمینان زنجیره تأمین، زمانهای تحویل است که خود به عواملی مانند نسبت خرابی ماشینها در فرایند تولید خطی، فشردگی ترافیکی دخیل در حمل و نقل و نیز مشکلات کیفیت مواد که ممکن است موجب تأخیردر تولید شود، وابسته است.
2 - ناهماهنگی: این نوع مشکلات هنگامی اتفاق میافتد که یک بخش شرکت با دیگر بخشها ارتباط خوبی ندارد. به عنوان مثال وقتی پیغام برای شرکای تجاری غیرقابل فهم باشد و هنگامی که بخشهای شرکت از بعضی مسائل آگاهی ندارند یا خیلی دیر از نیازها و یا آنچه باید اتفاق بیفتد آگاه میشوند. همان طور که اشاره شــــــد مشکلات بسیاری طی زنجیره تأمین میتواند رخ دهد که در این قسمت به دو مورد از مزمنترین آنها اشاره میشود.
الف - اثر شلاق چرمی (THE BULLWHIP EFFECT) : اثر شلاقی به تغییرات نامنظم در سفارشها طی زنجیره تأمین اطلاق میشود. این اثر برای اولین بار به وسیله پروکتل و گمبل (PSG) در ارتباط با یکی از محصولاتشان مشاهده و شناخته شد. دراین مشکل گرچه فروش واقعی در فروشگاهها نسبتاً ثابت و قابل پیش بینی بود اما سفارشهای عمدهفروشان و توزیعکنندگان برای PSG (سازنده) دامنه نوسانات شدیدی داشت و مشکلات موجودی محصول ساخته شده را برای PSG به بار آورد. تحقیقی نشان داد که سفارشهای توزیعکنندگان به دلیل پیش بینی ضعیف تقاضا و کمبود هماهنگی و اطمینان در میان شرکای زنجیره تأمین تغییرات نامنظمی داشت، زیرا هر ماهیت مجزا طی زنجیره تأمین سفارشها و تصمیمات موجودی را از زاویه منافع خود به طرف بالای زنجیره تأمین انجام میداد که این سبب افزایش میزان پیشبینیها به طرف بالای زنجیره میشد و به موجودیهای اضافهای در تمام قسمتهای زنجیره تأمین میانجامید.
ب - ذخیره فریبنده: این مشکل زمانی اتفاق میافتد، که محصول مورد نظر مشتری دردسترس نیست گرچه درحقیقت وجود دارد مثل وقتی که محصول درجایی نادرست قرار میگیرد یا مقدار ذخیره درست نیست.
برای رفع و کاهش این مشکلات رویکرد عرضه ناب و چابک مد نظر است که در ذیل تشریح میشود:
3 . عرضههای ناب و چابک :
مبدأ و منشأ مدیریت "تولید به موقع" به "سیستم تولید تویوتا" در جهت حذف ضایعات و ناهماهنگیها در زنجیره عرضه برمیگردد. میتوان از تولید و تفکر ناب برای حذف ضایعات در جهت بهبود عملکرد تجاری به طریق سودمندی بهره جست. تأکید بر حذف ضایعات و عوامل هدر رفتن منابع تا حد زیادی مرتبط با کاهش موجودی است که توسط تحلیل «سنگ و کشتی» نشان داده میشود. در این تحلیل همچنان که موجودی (سطح آب) کم میشود، منابع ایجاد ضایعات (سنگها) در قالب دیرکرد، تطابق کیفی ضعیف، آمادهسازیهای طولانی، فرایندهای غیرقابل اطمینان و ... ظاهر میشوند. حذف این ضایعات باعث پایین آمدن سطح موجودی بدون اثر منفی در جریان مواد (کشتیها) میشود. ثابت شده است که مدیریت تولید بهموقع به صورت همزمان خدمات مشتری و کارایی را با تمرکز بر حذفها بهبود می بخشد؛ به این صورت که از طریق کاهش زمانهای آماده سازی، کنترل آماری فرایند، تعمیرات و نگهداری جامع بهرهور و... منابع تغییر و عدم قطعیت در داخل زنجیره عرضه و متعاقباً نیاز به موجودی برای حفظ جریان کاهش مییابد.
یک شیوه جایگزین برای تنظیم جریان مواد، سرمایهگذاری در ظرفیتهای بالقوه است. این گزینه از دیدگاه سنّتی یا ناب به علت تضاد با مبانی تولید متمرکز رد میشود؛ در حالی که با کمی دقت نظر متوجه میشویم ظرفیت بالقوه منابع، یک مشخصه ضمنی تولید سلولی و از ملزومات انعطافپذیری است و در واقع استفاده از ظرفیت اطمینان به جای موجودی احتیاطی یک اصل در زمینه کارایی و بهبود در بخش خدمات است. در واقع برای طراحی یک سیستم تحویل کامل علاوه بر موارد فوق، مقابله با ناپایداری تقاضا نیز ضروری است. عرضه چابک که بر پایه پاسخگویی سریع است، در این مورد اثربخش عمل می کند و به همین دلیل از آن به عنوان یک گزینه یا آلترناتیو در کنار عرضه ناب به منظور تقویت استراتژیهای زنجیره عرضه یاد میشود. عرضه چابک با محصولات خاص، نو و تقاضای غیر پایدار شناخته میشود و بر تحویل دامنه وسیعی از محصولات با تقاضایی غیر مطمئن تمرکز میکند.
ارتباط عرضه های ناب و چابک :
در گذشته نه چندان دور بسیاری از سازمانها، تفکر ناب را برای مدیریت و بهبود جایگاه رقابتی خود برگزیده بودند. بعد از آن نیز ایدة تولیدی چابک به عنوان جایگزینی برای شیوه ناب مورد توجه واقع شد. در بعضی از فازبندیها چابکی را قدم بعد از ناب بودن معرفی میکردند. این موضوع را میتوان چنین تعبیر کرد که به محض حصول خصوصیات ناب، یک نهاد میتواند برای چابکی تلاش و برنامهریزی کند. در ادامه این روند نیلور در سال 1999 تعاریف زیر را در ارتباط با عرضه چابک و ناب بیان کرد: عرضه چابک: استفاده از دانش بازار و مفهوم شرکت مجازی در جهت بهرهبرداری مناسب از فرصتهای پر سود در بازار پر نوسان.
عرضه ناب: توسعه یک جریان ارزشی برای حذف کلیه ضایعات از جمله زمان و همچنین تضمین برنامهریزی یکنواخت.لازم به ذکر است، چیزی که در تولید ناب به عنوان ضایعات انگاشته میشود ممکن است در تولید چابک عاملی مطلوب باشد. برای توضیح بهتر میتوان به گفته «مک هاگ» در سال 1995 اشاره کرد که میگوید: در تولید ناب مشتری محصولات خاصی را خریداری میکند، در حالی که در تولید چابک مشتری ظرفیتی را رزرو میکند که در صورت تقاضا میبایست در مدت زمان کوتاهی پاسخ داده شود.
با توجه به این توضیحات، محصولات بازاری، متناسب شرایط تولید و عرضه ناب هستند؛ زیرا تقاضا نسبتاً قابل پیشبینی و برنامهریزی نیازمندیها که از ملزومات این نوع زنجیره است، امکانپذیر میشود. از سوی دیگر، محصولات خاص بیشتر مناسب محیط چابک هستند که در آن تقاضای ناپایدار بهعنوان یک ریسک تجاری، پذیرفته شده است. در چنین شرایطی یک رویکرد کلی و غیر تخصصی ممکن است مناسب نباشد. برای حل چنین مشکلاتی مفاهیم ناب و چابک با استفاده استراتژیک از مفهوم نقطه جدایش میتوانند در قالب یک سیاست واحد با یکدیگر ترکیب شوند.
ساختار زنجیره عرضه و نقطه جدایش
یکی از مواردی که در ترکیب و یکپارچهسازی عرضه ناب و چابک نقش اساسی دارد، نقطه جدایش است. نقطه جدایش بخشی از زنجیره عرضه را که درگیر با سفارشهای مستقیم مشتری است از بخشی جدا میسازد که بر مبنای برنامهریزی فعالیت میکند. از منظری دیگر نقطه جدایش نقطهای است که در آن موجودی استراتژیک به عنوان نقطه جدایش ذخیره، بین سفارشهای نوسانی مشتری و تولید، تغییر میکند. درنظرگرفتن نقطه جدایش با بحث تأخیر نیز مرتبط است یعنی نقطه جدایش به افزایش کارایی و اثربخشی در زنجیره عرضه کمک میکند. میزان این کارایی و اثربخشی با نزدیکتر کردن نقطه جدایش به مشتری نهایی بیشتر میشود. به تأخیر انداختن نقطه تغییر محصول، خطر مواجه شدن با کمبود و همچنین مازاد موجودی را کاهش میدهد.
کمینه کردن عدم اطمینان برای بیشینه کردن قدرت رقابت
به رغم وجود تفاوت در ماهیت سیستم های عرضه ناب ،چابک و ترکیبی، مکانیسم شلاق چرمی و نتایج نامطلوب حاصله تقریباً برای کلیه رویکرد ها یکسان است بنابراین بدون توجه به نوع سیستم، به کار گرفته شده است. عدم اطمینان القایی از جانب سیستم است که به شدت به کارایی و اثربخشی استراتژی آسیب میرساند. با این تفاسیر، کاهش عدم اطمینان القایی از جانب سیستم برای دریافت کامل منافع استراتژی، حیاتی و لازم است.
خوشبختانه حذف عدم اطمینان ناشی از سیستم ، تا حد زیادی از طریق مهندسی جریان مواد میّسر میشود. تاویل در سال 1999 یکسری قوانین اجرایی برای روان سازی جریان مواد به شرح زیر ارائه:
1. تنها محصولاتی را بسازید که میتوانید آنها را به سرعت فاکتور و ارسال کنید.
2. در یک دوره، تنها قطعات یا قسمتهایی را بسازید که برای تولید یا مونتاژ در مرحلة بعد نیاز دارید.
3. کمینه کردن زمان پردازش مواد در سیستم یعنی کاهش کلیه زمانهای تحویل.
4. استفاده از کوتاهترین دورة برنامه ریزی یعنی کمترین مقدار تولیدی که قابلیت مدیریت کارا را دارد.
5. محمولههای تأمین کنندگان را در مقادیر کوچک و تنها زمانی که نیاز به پردازش یا مونتاژ وجود دارد، دریافت کنید.
6. تشکیل خانوادة محصولات و طراحی فرایندها متناسب با هر جریان ارزشی.
7. حذف کلیه عدم اطمینانهای فرایند.
8. شناخت مستندات ، ساده سازی آنها و سپس بهینه سازی زنجیره عرضه.
9. روان و شفاف کردن کلیه جریان های اطلاعات.
10. استفاده از سیستم های حمایت تصمیم گیری (DSS) منعطف، ساده ولی قابل اطمینان.
11. فرایندهای تجاری زنجیره عرضه بایستی یکپارچه باشند، یعنی همة اعضای زنجیره بهعنوان یک جزء از کل عمل کنند.
لازم به ذکر است که این مجموعه قوانین از یکسری مطالعات گسترده شبیهسازی، تجربیات و مشاهدات صنعتی حاصل شده است.
یکپارچگی عرضههای ناب و چابک از منظر اجرایی
یک روششناسی برای بومیسازی این مفهوم، کاربرد قواعد تفکیک «آلشولر» است که متشکل از سیستمهایی بر پایه مفاهیم تجربی است. برای حل مسائل با این رویکرد، تناقضات و تضادها باید به صورت شفاف تعریف شوند یعنی قدم اول شناسایی پارامترهایی است که در معرض نیازهای مخالف قرار دارند مانند: کلفت ولی نازک، بلند ولی کوتاه، گرم ولی سرد و ... او این موازنه را «تناقضهای فیزیکی» نامگذاری و برای تسهیل این قسمت، تفکیک و بررسی را در چهار حوزه زیر بخشبندی کرده است:
- تفکیک نیازمندیهای فضایی مخالف یا متناقض.
- تفکیک در کل و زیربخشهای جزئی.
- تفکیک نیازمندیهای زمانی مخالف یا متناقض.
- تفکیک بر حسب شرایط.
نتایج و تاثیراتی که از عرضه ناب و چابک در زنجیره تأمین حاصل می شود عبارتند از :
کاهش هزینه های تولیدی. کاهش هزینه های موجودی و انبار. کاهش زمانهای تحویل سفارشها. کاهش هزینه های حمل و نقل. کاهش هزینه های نیروی انسانی دریافت و ارسال محصولات. افزایش سطح در دسترس بودن محصولات. افزایش روابط نزدیک بین اجزا در زنجیره تأمین. نتیجه گیری
رویکرد عرضه ناب به ما اهمیت کاهش تغییرات، بهبود جریان و در نتیجه کاهش نیاز به موجودی و ظرفیت اطمینان را نشان میدهد ولی با افزایش حساسیت بازار نسبت به مد و متعاقب آن عدم اطمینان تقاضا، زنجیره عرضه نیازمند مکان یابی استراتژیک موجودی و ظرفیت برای بهبود جریان است. انجام چنین کاری نیازمند دیدی جامع و تخصصی است؛ به ویژه آنکه تصمیمات داخلی، نوسان و ضایعات بیشتری را نسبت به سایر عوامل القا میکند.
سرمایه گذاری در ظرفیت به جای موجودی برای بهبود جریان مواد در واقع همان رویکرد عرضه چابک است و در این حوزه، کاربرد قواعد جدایش، شیوه ای مؤثر برای کاهش اثر تضادها و تناقضهاست. در نهایت، ملزومات عرضه چابک و ناب اگرچه در تضاد با یکدیگر هستند ولی ترکیب این مفاهیم با اعمال برخی تعدیلات امکان پذیر است و موجب از بین رفتن مشکلات زنجیره تأمین همانند اثر شلاق چرمی و ... خواهد شد .
منابع
- ماهنامه تدبیر شماره 169
- ماهنامه تدبیر شماره 139
- چهار سوقی سید کمال ، مدیریت موجودی زنجیره تأمین توسط عامل های هوشمند بر پایه یادگیری تشدیدی ، سومین کنفرانس بینالمللی مدیریت تهران ، سال 1384
|