hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcff71f409000000bc0e000001000100
مبارزه طلبی کایزن
استراتژی کایزن مهمترین مفهوم در مدیریت ژاپنی و رمز موفقیت رقابتی این کشور است. در سرتاسر این کتاب، کایزن به معنای بهبود پیوسته و مداوم، توام با مشارکت همه افراد در یک شرکت یا سازمان (مدیریت ارشد، مدیران و کارگران)، به کار رفته است. در ژاپن، برای ایجاد آگاهی نسبت به کایزن در بین مدیران و کارگران، روشهای بسیاری بکار گرفته شده است. کایزن وظیفهای همگانی است. راز ادراک تفاوتهای موجود میان روشهای مدیریتی در ژاپن و غرب، کایزن است.
اگر از من بخواهند که مهمترین تفاوت میان روشهای مدیریتی در ژاپن و غرب را بیان کنم، بیدرنگ خواهم گفت: کایزن و نظام تفکر روندگرا در ژاپن، در مقابل نوآوری و نظام تفکر نتیجهگرا در غرب.
کایزن یکی از متداولترین کلمات در ژاپن است. مردم ژاپن در طول شبانهروز، از طریق رسانههای گروهی دایما در معرض بمباران سخنان مقامات دولتی و سیاستمداران درخصوص کایزن توازن بازرگانی و تجارت با ایالات متحده، کایزن روابط سیاسی با فلان کشور و کایزن سیستم تامین اجتماعی قرار دارند. در این کشور، هم مدیران و هم کارگران درخصوص کایزن روابط صنعتی متفقالقولاند.
در شرکتها، کایزن چنان در اعماق وجود و ژرفای اندیشه کارگران و مدیران ریشه دوانیده است که آنان در اکثر موارد حتی متوجه نیستند که براساس نظام کایزن فکر میکنند. در طول دو دهه پیش از وقوع بحران نفت، اقتصاد بینالمللی از رشدی بیمانند برخوردار بود و نیازی سیریناپذیر به محصولات و تکنولوژیهای جدید احساس میکرد. در این دوران بود که استراتژی نوآوری مورد توجه خاص قرار گرفت.
بنیاد این استراتژی بر تکنولوژی استوار است و دستیابی به سود سرشار و پیشرفت های پرشتاب، از جمله پیامدهای آن محسوب میشود. استراتژی نوآوری در محیطی که از ویژگیهای زیر برخوردار باشد، شکوفا میشود و به بار مینشیند:
- وجود بازارهایی که بتوانند به سرعت گسترش یابند.
- وجود مشتریانی که توجهشان به کمیت معطوف باشد نه کیفیت.
- وجود منابع فراوان و کمهزینه
- اعتقاد بر این که دستیابی به موفقیت در اثر نوآوری در محصولات، باعث جبران خمودگی و حرکت بطئی روشهای تولید سنتی میشود.
- مدیریت پیش از آنکه به کاهش هزینهها فکر کند، به افزایش فروش بیندیشد.
اما اینک آن دوران گذشته است. بحران نفتی دهه 1970، فضای تجارت بینالمللی را عمیقا و به طور برگشتناپذیری، عوض کرده است.
بدینسان ویژگیهای شرایط جدید عبارتند از:
- افزایش سریع هزینههای مواد، انرژی و کار
- قابلیت بیش از حد ابزار و تجهیزات تولید
- رقابت فزاینده میان شرکتها در بازارهای اشباعشده یا راکد
- ارزشهای تغییریافته مصرفکنندگان و انتظار آنان نسبت به کیفیت بیشتر و دقیقتر.
- نیاز به معرفی سریعتر محصولات جدید.
- نیاز به نقطه سربهسر در سطحی پایینتر.
اما علیرغم این تغییرات، بسیاری از مدیران هنوز استراتژی نوآوری را تایید میکنند و نسبت به تبیین و اجرای استراتژیهای مناسب با دوران جدید، امتناع میورزند.
در مورد هزینههای فزاینده منابع، رقابت شدید برای جلب نظر مشتری از طریق افزایش کیفیت، نیاز به تولید محصولات با عنایت به انتظارات و درخواستهای مشتری و ارائه خدمات با سرعت بیشتر نسبت به گذشته، هشدارها و علایم بسیاری وجود داشتهاند. اما شرکتهای غربی پس از نادیده گرفتن این هشدارها برای مدتهای مدید، «ناگهان» دریافتهاند که شرکتهای ژاپنی رقبای نیرومندی برای آنها محسوب میشوند.
در فضای رقابتی امروز، تاخیر در بکارگیری آخرین تکنولوژیها، مستلزم پرداخت بهایی سنگین است. بهایی که باید برای تاخیر در بکار بردن روشهای بهبودیافته مدیریت پرداخت شود، کمتر از آن نیست. با این وجود مدیریت غربی برای بهرهبرداری از کایزن که توسط شرکتهای ژاپنی اعمال میشود، رغبت چندانی از خود نشان نمیدهد. و اسفبارتر این که بسیاری از مدیران غربی حتی نمیدانند که اعمال استراتژی کایزن به راحتی امکانپذیر است و میتواند بهترین یاور آنان در فعالیتهای رقابتآمیزشان باشد.
کتاب حاضر در باب این استراتژی- استراتژی تفوق و غلبه بر مسایل مربوط به سالهای 1980، 1990 و پس از آن- به رشته تحریر درآمده است.
شرکتهای موفق نشان دادهاند که با برخورداری از مدیریت مناسب، میتوانند پذیرای تغییرات باشند و با مسایلی که بعضا پیش میآید، دست و پنجه نرم کنند. برهمین اساس، شرکتهای ژاپنی توانستهاند با استفاده از استراتژی کایزن، محصولات رقابتی را با موفقیت کامل طراحی و تولید کنند و بفروش برسانند. بسیاری از دستاندرکاران امور تجارت و شرکتها در غرب میپرسند که: «ژاپنیها چگونه توانستهاند به این موفقیتها دست یابند؟» ولی دانشمندانی که در پی یافتن پاسخ سوال فوق هستند، بنابه دلایلی استراتژی کایزن را نادیده گرفتهاند. بسیاری از کارشناسان دلایل این موفقیتها را در عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جستجو میکنند و تنها معدودی از آنان به روشهای مدیریت ژاپنی که در طول سی سال گذشته مورد استفاده مدیران این کشور بوده است، پرداختهاند.
این کتاب نشان میدهد که چرا برای غلبه بر مسایل مربوط به سالهای 1980 و 1990، اعمال استراتژی کایزن اینگونه حیاتی، ضروری و لازمالاجراست. البته باید خاطرنشان ساخت که این همه تاکید بر کایزن به این معنی نیست که نوآوری میتواند و یا باید کنار گذاشته شود. بلکه سخن در این است که اگر قرار باشد شرکت یا سازمانی در شرایط کنونی بقای خود را حفظ کند و پیشرفت و رشد داشته باشد باید هم از کایزن و هم از نوآوری استفاده کند.
بسیاری از مقالاتی که این روزها پیرامون مدیریت ژاپنی به رشته تحریر درمیآیند، فقط به سردرگمی و اغتشاش فکری خوانندگان خود میافزایند. کارشناسان و دانشمندان، در بیان رمز موفقیت مدیریت ژاپنی تفسیرها و برداشتهای شخصی را دخالت دادهاند و اغلب چنین القا میکنند که در غرب، دستیابی به موفقیت از راه اعمال مدیریت ژاپنی ناممکن است. واژگان مورد استفاده در اینگونه مقالات نیز به سردرگمی و اغتشاش فکری بیشتری میانجامد. درست است که واژگانی همچون کیفیت، بهرهوری و لغات دیگری از این دست، برای متخصصین واضح و گویا هستند ولی باعث ابهام و سردرگمی خوانندگان ناآشنا میشوند.
نویسنده قصد آن را ندارد که مطالب ارائه شده توسط سایر نویسندگان را رد کند. کایزن شالوده اساسی فلسفه مدیریت ژاپنی برای دستیابی به بهترینهاست. بدینسان همانگونه که افرادی که برای اولینبار با واژه کایزن آشنا میشوند، آن را به مثابه بنیاد محکم و استواری برای مطالعات آتی خود تلقی میکنند، مدیرانی هم که به مطالعه مدیریت ژاپنی پرداختهاند، کایزن را مقولهای خواهند یافت که بسیاری از مشاهدات و نظرات مجزا و جدای از هم نویسندگان مختلف را با یکدیگر پیوند میزند و مجموعهای منسجم ایجاد میکند.
بسیاری از روشها و عملکردهای مدیریت ژاپنی تنها به این دلیل که روشهای خوب مدیریت هستند، با موفقیت قرین میگردند. ارتباط این موفقیتها با فرهنگ بسیار اندک است و فقدان تعصب و نفوذ موثر فرهنگی چنین مینمایاند که این روشها میتوانند در جاهای دیگر نیز با موفقیت اجرا شوند، کما اینکه میشوند.