hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcfff93809000000950e000001000100
جالب است بدانید که چند سال پیش ، کارمندی داشتم که عملکرد وی فقط کمى بالاتر از حد ضعیف بود یعنى کاملا نمىتوانم بگویم که او عملکردى رضایتبخش داشت چون فقط طورى کار مىکرد که به دلیل بى کفایتى اخراجش نکنیم. اما کم کم وضعیت چنان خراب شد که همکارانش به شوخى اسمش را (خوش خواب) گذاشته بودند زیرا هرروز بعد از ساعت 9 صبح به سرکار مىآمد.
ابتدا فکر کردم تاخیر دو روز اول او دلیل موجهى دارد اما وقتى دلیلى براى تاخیرش ارایه نداد نگران شدم بنابراین روز سوم با او صحبت کردم و او گفت که صبحها نمىتواند از خواب بیدار شود. با او احساس همدردى کردم زیرا زمانى خود من هم همین مشکل را داشتم. بنابراین به او پیشنهاد کردم که چون ده دقیقه دیر مىرسد بهتر است ساعتهاى منزل خود را پانزده دقیقه جلو بکشد. اما او گفت که این کار را کرده ولى فایدهیى نداشته است. سپس روش دیگرى را انتخاب کردم. از کارمند مزبور پرسیدم که آیا مشکل جسمى ، نظیر فراموشى ، براى بیدارنشدن ندارد؟ پاسخ داد که مساله این نیست فقط نمىتواند صبح از خواب بیدار شود و این مشکل را از زمان مدرسه رفتن داشته است. او قبلا در شرکت کوچکى کار مىکرد که در آن حضور به موقع زیاد مهم تلقى نمىشد. اما براى او توضیح دادم که چون شرکت ما کارمندان زیادى دارد حضور به موقع بسیار مهم تلقى مىشود. همچنین گفتم از آنجایى که رعایت مساوات در میان کارمندان ضرورى است و اجازهى قبلى ما، براى تاخیر یکى از کارمندان ، علاوه بر نارضایتی مدیریت ارشد شرکت ، باعث سروصداى دیگران شده ، نمىتوانم چنین اجازهیى به او بدهم بنابراین پیشنهاد کردم شبها زودتر به رختخواب برود اما فهمیدم معمولا شبها حدود 12 ساعت مىخوابدمجددا به او یادآور شدم که مشکلش را باید حل کند چون ادامهى کارش در شرکت ما به این مساله بستگى دارد.
باید اعتراف کنم که براى مدت یک هفته وضعیت او بهتر شد اما دوباره پس از یک هفته به عادت قبلى خود برگشت البته اضافه کنم که بعد از ساعت کارى بلافاصله محل کارش را ترک مىکرد و در این مورد هیچگونه بى نظمى و تاخیرى از خود نشان نمىداد. سرانجام بعد از چند جلسه گفتگو با این متخلف به خدمت او پایان دادم . وضعیت فوق را مىتوان یکى از مواردى نامید که بسیارى از مدیران از آن به عنوان ضعف مهارت مدیریتى یاد مىکنند اما این درست نیست نمىتوان همهى مشکلات پرسنلى را با ایجاد تسهیلات حل کرد. تا آنجا که به من (به عنوان مدیر) مربوط مىشد هرکارى را، که مىتوانستم براى بهبود این وضعیت انجام دهم انجام دادم. حتى پیشنهاد کردم کارمندم به پزشک مراجعه کند. از آنجاکه هرکارى کردم بى نتیجه بود تنها راه چاره این شد که کارمند جدیدى را جایگزین او کنم.
ممکن است شما هم مشکلات مشابهى از طرف زیردستان خود نظیر صرف زمان بیش از حد براى نوشیدن چاى یا خوردن ناهار یا عدم حضور در محل کار در زمانهاى خاص داشته باشید شاید نیازى به گفتن نباشد که کارها تا آن حد طاقت فرسا نیست که کارمندان گهگاهى دیر به سرکار بیایند. مسالهى مهم ، نحوهى برخورد اثر بخش با متخلفان کهنه کارى است که براى شما (به عنوان مدیر) و سازمان ایجاد مشکلات مدیریتى مىکنند. مشکل دیگرى که در این زمانه انتظار آن را ندارید مسالهى رعایت نکردن تمیزى و پاکیزگى است. یکبار این موضوع براى من اتفاق افتاد: کارمندانى که در اطراف یکى از همکارانشان کار میکردند از بوى بد شکایت مىکردند چون من سرپرست جوان و جدیدى بودم و نمىدانستم چطور با این مساله برخورد کنم ، از مواجهه ورسیدگى به این موضوع پرهیز مىکردم. سرانجام تصمیم گرفتم با این مشکل روبرو شوم و با آن کارمند صحبت کنم. او به من اطمینان داد که هر روز حمام مىکند.
با بحث بیشتر در مورد مساله سرانجام به این نتیجه رسیدیم که شاید لباسهایش را خوب نمىشوید و یا دیربه دیر مىشوید. البته او این مساله را حل کرد اما سه ماه بعد به دلیل اینکه از این موضوع خیلى خجالت کشیده بود کارش را ترک گفت. اگر قرار باشد که دوباره چنین مسالهیى را مورد رسیدگى قرار دهم این بارحتما از فرد دیگرى خواهم خواست تا با کارمند مورد نظر به طور مستقیم صحبت کند و خودم این کار را نخواهم کرد. البته دلیلش این نیست که مىخواهم از رسیدگى به وضعیت دشوار طفره بروم ، بلکه نمىخواهم طورى بشود که هرزمان آن کارمند چشمش به من مىافتد مکالمهى قبل را به خاطر آورد و خجالت بکشد از طریق انتخاب فرد دیگرى براى صحبت با کارمند مورد نظر، آن هم خارج از محیط کار، مىتوان مشکل را رفع کرد و نیز کارمند خوبى را از خطر ارتکاب خطا یا حتى از دست دادن روحیه نجات داد در مورد کارمندى که دربارهاش صحبت شد باید بگویم که او مدتى پس از ترک شغل خود، از آن شهر رفت ، و به این ترتیب یکى از کارکنانم را براى همیشه از دست دادم. مورد دیگرى را به خاطر دارم که از کارمندى شکایت شده بود که مرتبا دست در گوش خود مىکرد و همکار او خوشش نمىآمد با کسى کار کند که همیشه در حال پاک کردن گوش خود است. احساس کردم شاید این شکایت منطقى باشد اما تصمیم گرفتم با این کارمند خاطى صحبتى نداشته باشم. در عوض به کارمند شاکى فهماندم که شاید او نسبت به همکارش بیش از حد حساس شده است. البته این مساله را به وضوح بیان نکردم ، اما با بى تفاوتى خودم نسبت به این موضوع ، به او نشان دادم که این موضوع از نظر من آنقدرها هم جدى نیست.
این مساله نیز یکى از مشکلاتى بود که خودبه خود مرتفع شد. در اینجا باید گفت که برخى اوقات پیش مىآید که عدم اقدام نیز خودبخود مىتواند روش مناسبى براى حل مشکل باشد اما باید به عنوان مدیر، مراقب باشید مبادا مدیریت بى بندوبارانه یا فاقد کنترل را در پیش بگیرید و اینگونه تصور کنید که بسیارى از مشکلات به خودى خود حل مىشوند.