مقاله ها
1400/03/17
hc8meifmdc|2011A6132836|Ranjbaran|tblEssay|Text_Essay|0xfcff00bc08000000e80d000001000300

موضوع مورد بررسی : « نقش زبان در ادراک فضا »
پانته آ پریساراد
چکیده :
هدف از انجام این پژوهش ، بررسی تأثیر زبان ( به معنای وسیله ای برای هویت یافتن موجودات در جهان ) ، بر فرآیند ادراک فضای معمارانه می باشد . برای نیل به این منظور ، به بررسی مفاهیمی چون : فضا ، ادراک و زبان پرداخته شده و نقطه اشتراک آنها امری درونی به نام هویت و احراز هویت توسط زبان ، داخل فضا ، عنوان شده است .
دست آخر نیز ، مراحل نامیدن و تبیین فضا ، در 3 مرحله : سیما شناسی ، موضع شناسی و گونه شناسی مطرح شده که برای روشن تر شدن موضوع ، از یک نمونه کاربردی ( درک فضای شهری ) کمک گرفته شده است .
لازم به ذکر است ، در شکل گیری این پژوهش ، نظریات پروفسور شولتز که آن هم متأثر از نظریات فیلسوف بزرگ هایدگر می باشد ، تأثیرات شایانی داشته است . 
مقدمه :
چرایی وجود مطالعه زبان در مقوله معماری :
یکی از مطالب بسیار مطرح در جامعه معاصر ایران ، به ویژه بعد از انقلاب اسلامی ، این است که چرا با وجود صرف هزینه های بسیار سنگین و نسبت به گذشته غیر قابل مقایسه ، محیط های مصنوع ساخته شده در دهه های اخیر هر روز بیش از پیش ، از مطلوبیت و حداقل قابل تحمل بودن برای انسان خسته ، فرسوده ، دلمرده و افسرده شهرنشین ، فاصله می گیرد .
انسان هایی که در طول تاریخ با یکدیگر در سرزمینی واحد زیسته اند و در چهارچوب فرهنگ و زبانی مشترک محیط و حیات را تجربه کرده اند ، در این فرآیند به دانش خاص خود دست یافته اند . گنجینه لغات و مفاهیم مستتر در زبان دانشی که به واسطه آن فرد به جهان بینی خاص خود دست می یابد، را در خود حفظ کرده است . دانشی که به گفته هایدگر باعث می شود که جهان به واسطه آن برای گویش وران یک زبان ، واحد موجود شود .
اکنون دانشمندان بر این امر توافق دارند که " زبان تنها یک ابزار برقراری ارتباط بین انسان ها نیست . " زبان جهانی منحصر برای گویشوران خود می سازد ؛ هرچند ممکن است شباهت هایی با جهان های مشابه دیگر داشته باشد . اجزاء و عناصر این جهان ، در یک ساختار به هم پیچیده ، به یکدیگر مرتبطند . هر تحولی در بخشی از این ساختار حاصل شود بی شک بخش های دیگر را تحت تأثیر قرار خواهد داد . در این جهان معنایی که ساخته و پرداخته زبان و فرهنگ است ، محیط ، اعم از طبیعی و مصنوعی ، و اجزاء و عناصر آن تعاریف خاصی دارند و همین تعاریف ادراک ها ، و در پی آنها ، رفتارهای خاصی را باعث می
شوند . از زبان و محتویات لغوی آن هم می توان در شناخت ماهیت و هویت جوامع استفاده کرد و هم می توان نحوه احتمالی ادراک اعضای یک فرهنگ خاص از محیط و فضا را نشان داد .
از سوی دیگر ، زبان می تواند منبع خوبی برای جهت دهی به اقداماتی باشد که ممکن است برای دخالت در محیط و فضای مرتبط با آن زبان خاص ضرورت یابند . زبان ماهیت ها را در قالب ساختارهای معنایی به ما می نماید و ما اصولاً برای دخالت در هر پدیده ( از جمله محیط و فضا ) ، نیازمند شناخت آنها هستیم ، که آن هم بدون وجود زبان و دخالت مستقیم و غیر مستقیم آن ، غیر ممکن خواهد بود ؛ زیرا هر جامعه ای فرهنگ ، زبان و دست آخر جهان خاص خود را دارد و در این مجموعه محیط و فضا معنای خاص خود را می یابند .

تعریف فضا :
فضا واژه ای است که به آسانی آن را در زمینه های متفاوت به کار می بریم به نوعی که اگر کاربرد این کلمه را مورد بررسی قرار دهیم معانی متفاوتی را برای آن متوجه خواهیم شد. به طوریکه در فرهنگ انگلیسی آکسفورد دست کم 19 معنی برای فضا (Space(آورده شده است. برای به دست آوردن معنی درستی راجع به فضا شاید بهتر باشد جستجوی خود رادر بطن علوم اجتماعی آغاز کنیم ولی برخی جامعه شناسان مسائل و مباحث مربوط به فضا را متافیزیکی دانسته و مسئولیت آن را به عهده فیلسوفان گذاشته اند و برخی دیگر فضا را در حیطه علوم طبیعی یافته اند.
در حال حاضر، تعاریفی که در مورد فضا وجود دارد در نظریات فضاشناختی فیزیک نمود یافته است. در هرصورت بین فیزیک و فلسفه رابطه تنگاتنگی وجود دارد که همین تاثیر فلسفه بر نظریات فیزیک باعث بوجود آمدن 2 نوع نظریه (مطلق) و (رابطه ای) در مورد تعریف فضا به وجود آمده است.
فضای مطلق و رابطه ای :
طبق نظریه فضای مطلق ، فضا و زمان چیزهای واقعی هستند به طوریکه فضا و زمان ظرف هایی به گسترش
نامتناهی بوده و درون آنها کل توالی رویدادهای طبیعی در جهان جایگاهی تعریف شده می یابددر واقعی هرچیزی در جهان به تنهاییو به خودی خود تعریف می شود یعنی حرکت و سکون اشیا به خودشان بستگی دارد و به رابطه میان آنها و اشیاء دیگر مربوط نمی شود. 
برعکس طبق نظریه فضای رابطه ای، فضا به عنوان یک شیء قائم به ذات در نظر گرفته شده و ماهیت اشیاء
قائم به ذات( هرچه که باشد) درک ما محدود به شیوه خودمان در احساس آنهاست و فقط متعلق به خودمان می باشد.
طبق این دیدگاه فضا و زمان صرفاً روابطی میان اشیاء فیزیکی و رویدادها هستند و بدین ترتیب ظرف بطور منطقی متمایز از اشیائی نیست که گفته می شود، آنها را در خود جای می دهند.
با تمام این اوصاف آلبرت انیشتین وجود این 2 نظریه متفاوت راجع به مفهوم فضا راآفریده های آزاد تخیل انسان دانسته و آنها را ابزارهایی برای فهم آسان تر تجارب حسی مان می داند.

فضای ذهنی و واقعی :
یکی ازمباحثی که درارتباط با فضای مطلق و رابطه گرا باز می شود گفتگو درباره مفاهیم ذهنی و واقعی است.
منظورما از فضای واقعی فضائی است که با حس ها درک می شود و فضای ذهنی همان تفاسیر عقلانی انسان از جهان است که البته نمی توانیم فضای ذهنی داشته باشیم مگربا تجربه بی درنگ و بلامانع فضای واقعی به کمک حواسمان . برای بیان بهتر مفهوم فضای ذهنی و واقعی می توان از تشابه میان معماری و سینما استفاده کرد . معماری ناظر را دعوت به مشارکت در روایت مکانی اش می کند و سینما داستانهایی مکانی را در قالب سکانسها به ناظر نشان می دهد.

رابطه فضا و مکان :
" مزرعه ، جنگل و باغ ، برای من صرفاً فضا بودند،
 تا اینکه تو ، عشق من ،
1 آنها را به مکان مبدل کردی... " گوته

در حالیکه فضا را گستره ای باز و انتزاعی در نظر می گیریم مکان بخشی از فضاست که به وسیله شخص یا چیزی اشغال شده است و دارای بار معنایی و ارزشی است. بر هم کنش افراد با این محیط است که ویژگی های آن را متمایز از مناطق اطراف می گرداند. مکان مرکز ارزش محسوب است همراه با امنیت و پایداری که در آن نیازهای زیست شناختی برآورده می شود. این نکته در تضاد است با باز بودن و آزادی فضای متفاوت شده . اگر فضا امکان حرکت را به ما می دهد ، مکان ، درنگ را بوجود می آورد.
فرآیند ادراک مکان :
طبق تقسیم بندی نظریه پردازان مباحث محیطی ، به ویژه محققان مکتب گشتالت ، محیط به طور کلی به دو نوع تقسیم می شود :
الف ) محیط جغرافیایی : که همان محیط جهان خارج اعم از طبیعی و انسان ساخت است .
ب ) محیط رفتاری : که حاصل تجربیات شخصی ، اعتقادات ، جهان بینی و ذهنیات افراد است . بنابراین محیط جغرافیایی بخشی از محیط رفتاری است . این محیط با توجه به اینکه از طریق دریافت مستقیم اطلاعات است که به وجود می آید ، بر اساس شرایط انسان درک کننده اعم از سن ، جنس ، میزان تحصیلات ، خصوصیات شخصیتی ، تربیتی و حتی ویژگی های جسمانی ، متفاوت می باشد .
نظام عصبی انسان شامل مغز ، سلسله اعصاب و حواس انسان در کار برقراری ارتباط بین انسان و محیط برای تأمین شرایط لازم برای بقا و حیات طبیعی و فرهنگی او فعالیت دارند .


در فرآیند فهم انسان از محیط 2 مفهوم " ادراک " و " شناخت " وجود دارند . انسان در برخورد با محیط ، اطلاعات را به صورت انتخابی برمیگزیند و بنا بر شرایط خاص محیطی ، از سایر اطلاعات صرف نظر می کند . مثلاً در هنگام عبور از خیابان دستگاه عصبی بر اطلاعات مربوط ره عبور ایمن از عرض خیابان تمرکز می کند و راه حواس را برای کسب اطلاعات دیگر می بندد.
در عین حال معانی داده شده به پدیده ها و موجودات محیط خارج ، حاصل مجموعه ای از توافقات فرهنگی جمعی نیز هست و فرهنگ جمعی بر روی نحوه ادراک ، شناخت و تفسیر جهان خارج از ذهن انسان تأثیر به سزایی می گذارد .
بر پایه بررسی های مستمر در فیزیولوژی ادراک ، ذهن انسان ، موجودات و اشیاء را در پیچیده ترین حالت آن بررسی و درک می کند .
یکی از ابزارهای انسان برای درک عمیق محیط پیرامونی الگوهای ذهنی است که به شکل نظریه زبانی در حافظه انسان استقرار یافته اند .

رابطه ادراک و هویت :
در فرآیند ادراک و شناخت یک مکان ، نه تنها اطلاعات تصویری و زبانی ، بلکه اطلاعاتی که از طریق سایر حواس دریافت میشوند را شامل می شود . پس وقتی ما پیوندی سرشار از معنا را با جهانی متشکل از چیزها بر قرار کردیم ، به نوعی هویت خود را در جهان به اثبات رسانده ایم . هویت در اصل به معنای درونی کردن چیزهایی است که بر آنها وقوف رفته و در نتیجه رشد ، به گشودگی و باز بودن نسبت به آنچه در پیرامون ما واقع گشته موکول می گردد.
احراز هویت هرگز از زندگی روزمره جدا نبوده و در مقابل ، همواره به اعمال ما بستگی داشته است . معمولاً هر عملی را که انجام می دهیم به تعیین موقعیت ما ( که یک نوع عملکرد روانشناختی است ) مرتبط می باشد . به عبارت دیگر ،آدمی بر اساس تصویر محیطی که بر اساس سازمان فضایی محیط به وجود آمده است ، عمل می کند .

زبان و نقش آن در فرآیند ادراک :
تعریف زبان:
زبان شناسان بر اساس زمینه فکری و مکتب خاص خود ، از زبان تعریف های متفاوتی ارایه داده اند ، که اکثر این تعاریف با توجه به دیدگاه آنان درست است و به هیچ وجه ناقض تعاریف دیگر نیستند . یک سری از تعاریف به شرح ذیل می باشد :
? وسیله تفهیم و تفاهم و انتقال معانی و مقاصد ؛
? مجموعه ای از علایم سازوار صوتی که صدا را به معنا و منظور ربط می دهد ؛
? مجموعه ای از قواعد محدود که جملات نامحدودی تولید و جملات دستوری را از غیر دستوری جدا
میکند ؛
? وسیله برای ایجاد ارتباط بین افراد جامعه ؛
? وسیله ای برای تفکر و بیان احساسات ؛
? وسیله ای برای انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر ؛
1 ? وسیله ای برای ایجاد ارتباط و کنترل .
طبق تمام تعاریف بالا ، زبان نوعی ابزار برای برقراری ارتباط تلقی شده است . ولی عده ای از زبان شناسان از جمله هایدگر نظری خلاف آن را دارند .
هایدگر معتقد است : " زبان حتی به صورت اولیه ، شعری است که هر قومی در آن وجود خود را می سراید ." و در جای دیگر بیان می کند :"زبان حادثه ایست که در آن برای اولین بار موجودات به عنوان موجود برای انسان مکشوف می شوند ."
لذا می توان گفت : « انسان بدون مجهز بودن به زبان هیچ گونه تجربه و درک درستی از موجودات و کل وجود نخواهد داشت
و در هیچ زمینه ای همه افکار و افعال و تفعدات انسان بالفعل نخواهد شد . »
در مقوله احراز هویت ، به این نتیجه رسیدیم که ، انسان حتی برای درک خود نیازمند درک خود در فضا/زمان است . این امر اغلب در چهارچوب معانی و از طریق زبان قابل دریافت و به خاطرسپاری می گردند . به همین علت در زبان های مختلف هزاران لغت درباره فضا ، محیط و اجزاء و خصوصیات آنها وجود دارد .
زبان در جریان ارتباط با محیط و افراد جامعه 2 نقش مهم را بازی می کند :
از یک سو ، استفاده از زبان برای نامیدن اجزاء و عناصر محیطی ، به نوعی تجزیه جهان به اجزای بسیار کوچک و منفک است ، که با توجه به توانمندی ها و محدودیت مغز انسان جهان را برای او قابل درک می کند .
از سوی دیگر ، و در مقابل این نقش جزء گرایانه ، زبان به واسطه وجود سازمان و ساختار خاص خود یک ماهیت کل گرا دارد . به همین علت ، در بستر کلی خود ، بین لغات و مفاهیمی که ظاهراً به طور مجزا ساخته و بیان می شوند ، پیوند و وحدتی ناپیدا را برقرار می کند .
به عنوان مثال ، لغت " خانه " : اولاً بدین علت برای فارسی زبانان قابل درک است که در قالب یک ساختار بسیار گسترده و کلی دستوری مطرح می گردد . از سوی دیگر ، این واژه از نظر مفهومی با هزاران لغت و اصطلاحات دیگر ، مثل کلمات مترداف و متضاد ، لغات هم معنی و هم خانواده و غیره ، پیوند و ارتباط ساختاری دارد . این پدیده باعث می  شود که مفهوم خانه با هزاران مفهوم مادی و معنوی دیگر در زبان و فرهنگ فارسی مرتبط شود .
این مسأله درباره تمام لغات در تمام زبان ها صدق می کند و در تمام موارد بر جنبه های جزءگرایانه و کل گرایانه زبان ، در آن واحد ، اشاره دارد .
زبان و هایدگر :
نکات اصلی اندیشه هایدگر ( به طور کلی ) را می توان به اختصار در بنیادهای عالم زیست چون : حالت روحی ( تعیین هویت ) ، فهمیدن ( تعیین موقعیت ) ، گفتگو ( بیان و آشکار کردن ) و هستی با دیگران ( مشارکت ) که انسان را با دیگر پدیده های عالم پیوند می زند ، عنوان نمود .
بنا بر نظر شولتز ، هایدگر در مقاله « سرچشمه اثر هنری » به این نتیجه رسیده است که یک بنای معماری یک اثر هنری است .اما تعریف وی از اثر هنری چیست ؟
از دیدگاه هایدگر ، اثر هنری بازنمایی چیزی نیست ، بلکه از طریق آن هر چیزی به مرتبه حضور می رسد . وی از آن چیز به عنوان حقیقت یاد کرده است و بیان کرده : " بنا به عنوان یک اثر هنری از حقیقت نگهداری می کند . " این دیدگاه با نظر امروز ما راجع به هنر متفاوت به نظر می رسد .
امروزه ما ، بنا به عادت ، وظیفه هنر را بازنمایی یا بیانگری یک حقیقت می دانیم و انسان ( و در دید کلی جامعه ) را به عنوان سرچشمه آن معرفی می کنیم . اما هایدگر تأکید می کند که " این عامل انجام کار نیست که باید شناخته شود ، بلکه واقعیت وجودی ساده آن است که توسط اثر گشوده می شود . "
فهم این واقعیت وجودی کار مشکلی نیست . در واقع هنگامیکه ما به اثر نگاه می کنیم و شروع به توصیف آن می کنیم ، در واقع به معنای آن و به بیان دیگر به حقیقت آن چیز نزدیک شده ایم .
از نظر وی ، " عالم " چیزی فراتر از انتزاع است و « به جای آنکه وجود به عنوان عالم مبهمی از مثل درک شود ، به عنوان در عین حال ، عالم را مجموعه صرف عینیات نمی داند . در عالم 2 چیزی که اینجا و حالا داده شده است ، فهمیده می شود .
این یعنی ، هر چیزی که به  وی ، چیزهایی که به عنوان وجود در آن قرار دارند ، « میرایان را با عالم ملاقات می دهند . »
عنوان وجود در این عالم وجود دارد ، باعث تعریف شدن خود این عالم نیز می شود . وی این امر را در فلسفه خود پدیدار شناسی نامیده است . وی این مسئله را بعدها با عنوان اندیشیدن مطرح می کند ، تا نشان دهنده آن نوع اندیشیدن اصیلی باشد که لازمه آشکار کردن چیز به عنوان « گردآورنده » است .
در این نوع اندیشیدن ، زبان ، به عنوان سرچشمه فهم نقش اصلی را ایفا می کند . « زبان ، با نامیدن موجودات برای اولین بار ، زمانیکه چیزها برای بار نخست نامیده می شوند ، به 2 آنها را ، نخست بار ، هم به واژه می آورد و هم به ظهور می رساند . »
این معنی است که آنها همانطور که هستند ، پذیرفته شده و درک شده اند . بنابراین از نظر هایدگر ، زبان به صورت یک دفتر ثبت خاطرات است که از تجربیات انسانها در طی حیات آنها ، از ابتدای آن تا حال حاضر ، محافظت می کند .

رابطه بین فکر و زبان :
رابطه بین فکر و واژه فرآیندی است پویا و در حال حرکت از واژه به اندیشه و بالعکس . تفکر از راه واژه متولد می شود . واژه خالی از اندیشه بی جان است و اندیشه بدون واژه سایه ای بیش نیست .
در ضمن باید در نظر داشت که ؛ اندیشه صرفاً با واژه بیان نمی شود ، بلکه از طریق آن به وجود می آید . تفکر هر چه که باشد
استعدادهای زبان را به فعلیت در می آورد و برخی محدودیت های آن را کاهش می دهد . تفکر و زبان 2 چیز جدا از هم نیستند
؛ بدین معنی که اگر بشر متفکر نبود ، زبان نداشت و اگر زبان نداشت تفکر امکان نداشت . در عین حال نباید از نظر دور داشت که تفکر با زبان یکی است ، در حالیکه زبان ، تفکر نیست .

رابطه بین فرهنگ و زبان :
فرهنگ ، دانشی است که انسانها در هر جامعه ای آن را شکل می دهند تا بقا و توسعه جامعه را در سایه آن ممکن سازند . حال زبان ، بستر سازی مناسب برای فرهنگ ، زمینه های رشد و توسعه فرهنگ را سبب می شود . فرهنگ در همه ابعاد خود بدون زبان نه قابل تولید و نه انتقال به نسل های بعدی است .
آنچه اهمیت زبان را در محیط و دخالت در آن ، در ابعاد و مقیاس های مفتلف به اوج خود می رساند ، معنا و فرآیند انتقال آن است . معانی حامل جهان بینی و فرهنگ یک جامعه و نیز حامل و حاوی تجربیات تاریخی – علمی آن جامعه می باشند . معانی به واسطه داشتن ساختاری پویا در یک شبکه عظیم فرهنگی – ذهنی ، در واقع جهان به ویژه یک گروه را شکل می دهند . این معانی در شکلی ساختاری به یکدیگر مربوط و متصل هستند . در واقع معنا دار بودن یک لغت فارغ از بقیه زبان بی معناست .
این شبکه فرهنگی باعث به وجود آمدن نوعی بستر و زمینه برای موضوع های عمده تر مانند محیط زیست و ... می شود .
زبان به واسطه توانمندی ها و ساختار خاص خود ، امکان درک ، طبقه بندی ، شناخت و تحلیل جهان را در اختیار گویشوران خود قرار می دهد . فضای زیستی هر چه باشد ، پدیده ایست که انسان با توان عصبی خود قادر به درک آن هرچند نسبی ، می باشد . زیرا او برای ادامه حیات و نیز اعتلای خود به ارتباط با جهان خارج نیازمند است . همان طور که قبلاً ذکر شد ، انسان حتی برای درک خود باید فضا را نیز درک کند . وی برای بیان فضا و انتقال اطلاعات فضایی به دیگران نیاز به کسب دانش خاصی دارد که اصطلاحاً آن را " زبان فضایی " یا " زبان معماری " می نامند .

زبان معماری :
طبق نظریه شولتز ، به طور کلی ، تجسم و پذیرش ابزارهایی برای تحقق بخشیدن هستی در جهان آدمی می باشند که به ترتیب می توان واژه های معمارانه " شکل مصنوع " و " فضای آراسته " را به آنان ارجاع داد . شکل مصنوع و فضای آراسته ، مختصاتی عمومی که بر سطوح مختلف محیطی نمودار می گردند ، را در اختیار می گیرند . البته این مختصات به طور واقعی وجود نداشته و تنها بیانگر امکاناتی اند که می باید در قالب آبادی ، فضای شهری ، نهاد و خانه به اثر آیند .
هر اثر منفرد به طبقه بندی کلی تری تعلق می یابد . برای خواندن طبقه بندی های آثار معماری از عنوان گونه های ساختمانی استفاده می شود . این اصطلاح چه در مورد مجموعه های وسیع ( فضای شهری ، آبادی و ... ) و چه در مورد عناصر کوچکتر ( ساختمان های منفرد ) به کار می رود . گونه های ساختمانی به همراه شکل مصنوع و فضای آراسته به جنبه های سکونت و شیوه های آن پوشش داده و زبان واسطه ای را به وجود می آورند که می تواند نیاز به گردآوری بینابینی چندگانه را برآورده سازد .
در تشکیل زبان معماری می توان 3 عامل را تشخیص داد :
1 .سیما شناسی یا مورفولوژی ؛ که به چگونگی شکل مصنوع مربوط بوده و در هر یک از آثار منفرد معماری در قالب "
تفصیل  صوری " انسجام می یابد . سیما شناسی در مجموع به بررسی ساختار مادی کف ، دیوار ،
بام  ( سقف ) یا اختصاراً مرزهای فضایی می پردازد .  هر شکل از طریق مرزهایش شناخته می شود . لذا هایدگر اظهار می دارد : " مرز آن نیست که  چیزی در آن از پیش روی باز ایستد ، بلکه همانگونه که یونانیان می پنداشتند ، آن است که  چیزی از آن آغاز به ظهور نماید ."
2 .موضع شناسی یا توپولوژی ؛ با نظام فضایی در رابطه است و در آثار منفرد در قالب آرایش فضایی انسجام می یابد .
انتخاب  واژه توپولوژی با نیت مشتق دانستن فضای معماری از موضع و مکان است . ( البته نه فضای
 مطلق ریاضی ) . در ساده ترین حالت فضای معماری متشکل از صفحه ای افقی است که با  مسیرها تقسیم بندی شده ، با افق محدود گشته و محوری عمودی از آن عبور کرده است . ولی  در بسیاری از موارد عناصر ساختمانی ، شکل هندسی مشخصی را به خود نگرفته است ، بلکه به  صورت صرفاً موضع شناختی کنار یکدیگر قرار گرفته اند . یعنی بر حسب هم جواری ، پیوستگی و  بستگی مشخص گردیده و از این رو دریافتی نسبتاً مبهم از محیط ارائه می دارند .
3 .گونه شناسی یا تیپولوژی ؛ مفهوم لغوی این واژه گویای آن است که مکان ها گردآورنده تعداد بیشمار موضوعات با  اختلافات بنیادین نبوده ، بلکه به جهانی سرشار از هویت های واجد معنی ، شکل می بخشد .
در  دید کلی می توان 4 گونه اصلی " آبادی ، فضای شهری ، نهاد و خانه " را برای فضاهای معماری
 درنظر گرفت و آن را می توان به جزئیاتی مانند برج ، تالار ، گنبد ، سنتوری و ... گسترش داد .
در  آثار منفرد ، گونه در قالب " تصویر" یا " فیگور " خودنمایی می کند .
معماری از دیدگاه هایدگر : 
هایدگر هیچ متنی در باب معماری از خود بر جای نگذاشته است و در مقاله « ساختن ، باشیدن ، اندیشیدن » صراحتاً بیان می کند : " اندیشه درباره ساختن ، قصد توضیح ایده های معمارانه را ندارد ، چه رسد به آنکه بخواهد قواعدی را برای ولی آنچه که از مقالات و اندیشه های وی استنباط می شود اینست که : « عالم صرفاً زمانی که بیان 1 معماری ارائه دهد . "
می شود یا به عبارتی در اثر قرار می گیرد ، آنچنان که هست ، ظاهر می شود . » بنابراین هدفی که می توانیم برای معماری در نظر بگیریم ، علی الخصوص به عنوان یک اثر هنری ، آشکار کردن عالم است . معماری به دلیل چیز بودن خود ، این عمل را انجام می دهد ، و عالمی که اثر معماری ، آن را پدید می آورد ، شامل آن چیزهایی است که خود گرد آورده است .
البته بدیهی است که ، یک اثر معماری ، تمام وجوه عالم را آشکار نمی کند ، بلکه صرفاً وجوهی از آن را معین می کند . این وجوه در مفهوم « فضامندی » جای گرفته است .
مثال کاربردی : روش درک فضای شهری شهر امروزی تبدیل به تجمعی از ابنیه پراکنده شده است . نبود هرگونه نظریه ای راجع به هستی انسان، باعث شده معماری شهر به صورت شکلی خالی از محتوا صورت پذیرد . حتی شهرهای قدیمی نیز از جهتی به خاطر پراکندگی عملکردها از جهت دیگر به دلیل فشار ترافیکی در معرض فرایندی از نابودی قرار گرفته اند. شهر مدرن با مقوله دیدار به مفهوم سنتی آن بیگانه
است و همین باعث به وجود آمدن فضاهای خارج از تناسبات انسانی شده است در صورتیکه با توجه به مواردی که در قبل به آنها اشاره شد به فضای معماری ( در اینجا ، شهر) اثری هنریست که باعث تعریف شدن تمام موجودات اطراف خود ، در حالیکه خود نیز با آنان معرفی می گردد . بر فضای شهری نیز مانند طبیعت بکر ، قانون بازی آینه ای حاکم است .
می دانیم شهر مکانی است که در آن دیدار با افراد و عملکردهای مختلف صورت می پذیرد. در شهر، بنا بر عملکردهای مختلفی که گردهم جمع شده و جامعه انسانی را به وجود آورده است انبوهی از اطلاعات برای فرد وجود دارد که وی هنگامی که در خیابانها قدم برمی دارد با توجه به شخصیت و دیگر عوامل روانشناختی بعضی از داده های محیطی را دریافت می دارد پس وی عمل گزینش اطلاعات را به طور ناخودآگاه انجام می دهد.
بنابراین می توانیم 2 بنا به نظریه شولتز، عمل دیدار و گزینش همان عملکردهای عمومی تعیین موقعیت و احراز هویت هستند.
به این نتیجه برسیم که شهر توسط انسان و با اطلاعات بسیاری که امکان گزینش را به وی می دهد و بدین ترتیب دارای قابلیت ایجاد خاطره در ذهن انسان را دارد. هویت انسان در قالب بودن در مکان کشف می شود بنابراین فضای شهری می بایست دارای معنایی بوده تا فرد بتواند در آن احساس انسان بودن و معنای هویت انسانی را درک نماید. برای درک شدن یک موضوع ، آن مسئله باید برای ما به راحتی قابل فهم باشد ( با توجه به اینکه در شهر افراد مختلف با روحیات متنوع قرار دارند .)
برای تطبیق الگوی زبان با فرآیند ادراک فضای شهری می توان ترتیب زیر را رعایت کرد :
1 .سیما شناسی : همانطور که ذکر شد ؛ در این مبحث هر مکان با مرزهای مادی خود قابل توصیف می باشد . این مرزهای مادی در مورد فضاهای شهری همان خیابان ها نامید . هر خیابان ، با خود مسیر و دیواره هایش قابل توصیف می باشد . خود مسیر ( راه ) با این مسئله که تداوم راه تا کجاست ، شعاع دید در راستای مسیر تا چه حد است و ... مرتبط است.
در مورد دیواره های خیابان که می توان از آنها به عنوان مرزهای اصلی فضای شهری یاد کرد، تاثیر به سزائی در ثبت خاطرات در ذهن دارد. همین نقش دیواره هاست که با کششهای عمودی خود حس بودن در مکان را در آدمی القا می کند. هر مکانی با دیوار و سقف و کف خود قابل توصیف می باشد. در مورد فضاهای شهری، سقفی غیر از آسمان نمی توان در نظر گرفت اما لبه دیوارها به عنوان مرزهای سقف فضای شهری هستند. تاثیری که دیوارها بر روی ذهن دارند در مورد کف، کمرنگ تر است ولی بازهم می تواند نقش وحدت بخش و شخصیت آفرینی را در مکان بازی کند.
2 .موضع شناسی: بنا بر نظریه گشتالت ، علاوه بر اینکه اجزا برای خودشان معنای خاص دارند ، هنگامی که در کنار هم و به صورت یک مجموعه عمل می کنند علاوه بر اینکه معنای جدید را به خود می گیرند ممکن است با معنای قبلی خود نیز در تضاد باشند.
وقتی ما فضای شهری را از طریق موضع شناسی مورد بررسی قرار دهیم در واقع این پیکره شهر است که مد نظر ما قرار گرفته است.
3 .گونه شناسی: با بررسی پیکره شهر، به اجزائی همچون ستون و برج و کوچه های بن بست و ... بر می خوریم که هریک از آنها هویت خاص خود را به آن بنا می دهند که در کل باعث هویت یابی خیابان و دست آخر فضای شهری خواهد شد.

 در تمام این موارد به این نتیجه می رسیم که فضای شهری:
اولا: فی نفسه باعث تمایز بین خود و طبیعت بکر و در نتیجه هویت دادن به هر دو و هویت یافتن خود
می شود.
دوما: زندگی جمعی از انسانها را به گونه ای ممکن می سازد که کلیه نیازهای انسان به خصوص نیاز
روحی را برآورده می سازد بطوریکه وقتی در حال قدم زدن در فضای شهری هستند حس قرابت با محیط
داشته باشند نه حس فرار از آن را.
سوما: پیکره ها، دیوارها و خیابانهایی که معرف فضای شهری هستند همگی در ایجاد حس تعلق به محیط
دخیل هستند.
نتیجه گیری :
پس زبان معماری گونه های اصلی واقع بر تمامی سطح محیط را در خود جای می دهد . گونه ها در واقع جوهر معماری هستند و با اسامی در زبان محاوره منطبق می باشند . اسامی به چیزها تعلق داشته و از این رو معرف محتویات جهان ( حیات روزانه ما ) به شمار می آیند . در حقیقت جهان تنها به صورت دنیای چیزها به ما ارزانی نشده است ، بلکه این بخشش را شکل عالم اسامی انجام داده است .
به گفته هایدگر " زبان خانه هستی است ." لذا زبان تنها در خدمت ارتباطات قرار نگرفته و برای آشکار ساختن ساختارهای اصلی وجودی نیز به کار می آید . گونه های اصلی بالتبع به افشای حالت های مقدماتی زندگی می پردازد . هستی آدمی در جهان ساختاری را پذیرا گردیده است و این ساختار توسط اثر معماری نگهداری شده و عینیت می یابد .
منابع :
1 .نوربری-شولتز ، کریستین ، 1381 ، مفهوم سکونت ؛ به سوی معماری تمثیلی ، امیر یار احمدی ، محمود ،
The Concept of Dewling : On The Way to : اصلی عنوان . تهران ، آگه انتشارات
Figurative Architecture
2 .نوربرگ-شولتز ، کریستین ،1382 ، گزیده ای از معماری : معنا و مکان ، نوروز برازجانی ، ویدا ، نشر جان
جهان ، تهران .
Architecture : meaning and place : اصلی عنوان
3 .نوربرگ-شولتز ، کریستین ، 1381 ،معماری : حضور ، زبان و مکان ، سید احمدیان ، علیرضا ، انتشارات
معمار نشر، تهران . عنوان اصلی : Place and Language Presence : Archtecture
4 .الکساندر ، کریستوفر ، 1381 ، معماری و راز جاودانگی : راه بی زمان ساختن ، قیومی بیدهندی ، مهرداد
، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ، تهران .
The secret of timeless architecture : The timeless way of building : اصلی عنوان
5 .هال ، تی . ادوارد ، 1376 ، بعد پنهان ، طبیبیان ، منوچهر ، چاپخانه مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ،
تهران . عنوان اصلی : Dimension Hidden The
6 .مدنی پور ، علی ، 1379 ، طراحی فضای شهری ( نگرشی بر فرآیندی اجتماعی – مکانی ) ، مرتضایی
، فرهاد ، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری ، تهران .
Design of Urban Space : an inquiry into a Socio – spatial Process : اصلی عنوان
7 .مرتضوی ، شهرناز ، 1380 ، روان شناسی محیط و کاربرد آن ، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
، تهران .
8 .مدرسی ، یحیی ، 1368 ، درآمدی بر جامعه شناسی زبان ، انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی ؛
مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، تهران .
9 .براتی ، ناصر ، 1382 ، زبان ، تفکر و فضا : پیش درآمدی بر نگره های بعد از مدرنیزم به محیط
زیست ، انتشارات سازمان شهرداری های کشور ، تهران .
10 .براتی ، ناصر ، نگاهی نو به مفهوم شهر از نظرگاه زبان و فرهنگ فارسی ، مجله هنرهای زیبا ، شماره
مسلسل 13 ، بهار 1382 .

#کاشی سنتی
#کاشی مسجد
#کاشی تزئینی
#قیمت کاشی سنتی

©کلیه حقوق این سایت متعلق به کاشی سنتی رنجبران به شماره برند 333592 می باشد
طراحی و توسعه شرکت مهندسی بهبود سامانه فرا ارتباط